چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹۶ مطلب با موضوع «حرف دلم» ثبت شده است

دلم گریه میخواهد...آن هم بلند بلند....

دلم بیخود بیجهت گرفته است...

دلم انگار بغض داره...دلم مثل شب علی اکبر آرامش نداره...دلم شور میزند...

دلم روضه میخواهد...از نوع یاد یارانی اش...

ارباب لیاقت خودم را فهمیدم...

اما...

هرکی نداند تو خوب میدانی داستان من...ستون های چوبی..آقامیرزاحسین شریف را...دلتنگ روضه ام..

غصه ام از مردمی است که دنبال آجیل شب یلدا هستن...

دنبال میوه..لباس نو...دنبال دنیا...

دل عمه جان امام زمان خون است اینا...برای تازه عروسان خود یلدایی میبرن...با طعم هدیه شیرینی..

وای بر جماعت شامی...همانهایی که پای سر نیزه ابا عبدالله هله هله کردن...

فرقی نمیبنم بین ایناها وآنها...شاید خودم هم با جماعت کوفی وشامی فرقی ندارم...الله علم...

دلم تنگه کربلاست...دلم برای نماز صبح حرم ارباب تنگ است...

برای صف های طولانی تفتیش...برای همان دورکعت نماز زیر قبه...

برای ضریح کوچک حبیب...برای زیارت پایین پای ارباب...برای پسری که پایین پای پدر هست...

...فقطعوه بسیوفهم اربا اربا...

پاورقی:حالم خوب نیست...معذرت بخاطر نوشته های جسته گریخته ام...دعام کنید

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • کنیز حضرت مادر سلام الله
اینجا فــــــکـــه است...
وقتی پاهات رو روی رملهای فــــــــکه میزاری...
انگاری پا رو بال فرشــته ها گذاشتی...

 

فکه یا مکه، اصلاً چه فرقی می کنه، بگو عشق آباد، سعادت آباد، مدینه ی فاضله...

فکه یعنی خاطرات سرخ فتح المبین، طریق القدس، والفجر مقدماتی.

فکه یعنی حسن باقری، مجید بقائی، علی محمودوند، یعنی بوی پیراهن یوسف و بوی عشق.

فکه یعنی سید مرتضی آوینی؛ سید شهیدان اهل قلم.

فکه یعنی داغ بر جگر لاله های سرخ تر از سرخ.

فکه یعنی از فرش تا عرش.

فکه محل نوشتن پایان نامه های فارغ التحصیلان مدرسه عشق و دانشگاه دفاع مقدس است.

فکه یعنی نمره ی بیست، پای کارنامه های بچه های بسیج.

فکه یعنی منصرف ها غیر منصرف شدن، آن هم درست شب پرواز از فرش تا عرش.

در فکه جاذبه های دروغین محلی از اعراب ندارند.

فکه باز تاب عاشورا و پس صحنه های کربلاست.

اگر خوب گوش کنی هنوز صدای عشق را می شنوی که داد می زند:

 «هل من معین یعیننی و یا هل من ناصر ینصرنی».

 من از ادراک فکه عاجزم.

 «دیر زمانی است اهل احساس های پوشالی شده ام»

 من فرسنگ ها از سیاره ی شهداء دور شده ام.

 « گاهی دلم برای خودم تنگ می شود».

 غفلت و غرور و کوه تکبر و خود بینی زیر پوستم لانه کرده و پروانه های احساسم به کلکسیون تبدیل شده است.

فکه! کمکم کن تا عادت کنم عادت نکنم.

فکه! آوینی را با همه خوبیهایش و حسن باقری را با همه ی مظلومی و درایتش ومجید بقائی را با همه ی وقارش در من زنده کن؛

شهداء! «مــن، شــمـا، مقصر ویرگول است». از شما دور شده ام من سال هاست راه را گم کرده ام از هر کسی می پرسم خانه دوست کجاست؟! نمی داند.

دستم را بگیرید.

«شهداء ! مــن - شــمـا، مقصر خط فاصله است».

فکه! آمده ام تا آشتی کنم ؛ راستی! چرا تو را با سیم خاردار پیچیده اند؟!

هنوز هم بوی باروت و خون می دهی! در تو هزار کربلا زخم است و درد.

فکه! مرا صدا بزن تا از خواب غفلت بیدار شوم.

مرا از قفس دنیا رها کن تا رها شوم از همه ی قید و بندها.

مرا ... مرا ... مرا فراموش نکن.

مـن نه تـو، تـو نه مـن، من هیچ چیزی نیستم، هر چه هستی توئی؛ تو...

 


فکه نوروز1392

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

من یک دختر چادریم ...

شاد و پر نشاط ، سر زنده و پرکار !

قرآن و نهج البلاغه اگر می خوانم، حافظ و سعدی هم می خوانم ...

عاشق پهلوانی های حضرت حیدر (علیه السلام) اگر هستم، یک عالمه شعر حماسی از شاهنامه هم حفظم ..

پای سجاده ام گریه اگر می کنم، خنده هایم هم تماشایی است !

من یک عالمه دوست و رفیق دارم ..

تابستان ها اگر اردوی جهادی می روم، اردوی تفریحی ام نیز هر هفته به پاست ..

ما با هم اگر دعای کمیل می رویم، پارک رفتنمان هم سرجایش هست ..

مسجد اگر پاتوق ماست، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست !

برای نماز صبح قرار مسجد اگر می گذاریم، هنوز خورشید نزده از مسجد تا پارک قدم می زنیم ..

دعای عهدمان را اگر می خوانیم، همانجا سفره صفا باز می کنیم و با خنده و شادی صبحانه مان می شود پارک با طعم خدا !

ما اگر چادر سر می کنیم، نقاش هم هستیم، خطمان هم خوب است، قلم هم می زنیم، تئاتر هم می رویم، سینما هم اگر فیلم خوب داشت!

کوه هم می رویم، عکس های یادگاری، فیلم های پر از خنده و شادی ..

کی گفته ما چادری ها ...

من قشنگتر از دنیای خودمان سراغ ندارم !

دنیای من و این رفیقان باخدایم، همین هایی که هر سال با هم اعتکاف می رویم، همین ها که با هم اردو هم می رویم ..

دنیای ما را ندیده کسی که به دعای کمیل رفتن ما خندیده !

کی گفته ما چادری ها ...

من قشنگتر از دنیای خودمان سراغ ندارم !

خوشبخت ندیده، هر کس ما را ندیده ..


 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

آقاجان
با یاد تو نشسته ام، در راهی که عبور کنی، می‌خواهم در آخرین غروب زندگی برجای پای تو نماز بگذارم؛
ای غریبه همیشه آشنای من، مهدی جان! بازگرد دیگر جانی نمانده است.
جوانیمان رفت و نیامدی... الوعده الوفا...



ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ

ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ
 
ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ
ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ

ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻ‌ﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ

ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ

ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ‌ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ‌ ﻋﻠﻲ ﻻ‌ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ‌ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ


*اللهم عجل لولیک الفرج وعافیة و النصر*

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

تو می دانی و همه می دانند که اگر قرار به شماره باشد
تو اولی...
اگر زن نبود؛اگر مادر نبود؛مرد به کجا می رسید؟
مگر اینگونه نیست که می گویند:
«از دامن زن، مرد به معراج می رود»؟
نه! تو فقط برای به معراج بردن مردان آفریده نشده ای!
پرورش مردانی اینچنین، از افتخارات توست...
تو زنی! ؛ یک انسان! با تمام حقوق آزادی یک انسان
به یاد نمی آوری روزگارت را قبل از اسلام؟
زنده به گور شدن دختران را؟ظلمی که به تو می شد را فراموش کرده ای؟
اگر فراموش کرده ای بیا تا برایت از روم و یونان و ... بگویم!
اسلام تو را در بند کشیده است؟
این پیغمبر اسلام نبود که در عصر جاهلیت؛ زمانی که دخترانشان را زنده به گور می کردند دست فاطمه(س) را بوسید و او را برکت نامید؟
نشنیده ای وکالت خدا برای فاطمه(س) و جبرئیل برای علی(ع) در آسمان را؟
از کجا تا کجا !
با کدام مقیاس می توان سنجید؟
خداوند همه مهربانی ها را به دستان تو بخشیده
به تو زیبایی عطا کرده...
برای تو حجاب قرار داده تا زیبایی ات ارزانی همه نشود...
حجاب ارزش توست!
نه! هیچ کس جز خودت نمی تواند تو را جنس دوم خطاب کند!

تو...با فراموش کردن ارزش هایت؛ با دست کم گرفتن توانایی هایت خودت را جنس دوم می نامی!تو را چه شده است؟

 

 

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بوی غم می آید ...

نمی دانم چرا در کوچه پس کوچه های دلم ، احساس می کنم گمشده ای داشته ام که نزدیک می شود ...

آیا بوی پیراهن یوسف من است که در فضای قلبم پیچیده ؟! 

آیا لیلی بار دیگر هوای شکستن دل مجنون را دارد ؟!

چرا هوا ، باز هوای عاشقی شده ؟!

چرا زبانم .... زبان .... دلم میخواهد بگویم .... بگویم ..... حسین

ارباب ؟!

آیا این تویی که می آیی ؟ این قافله ی توست که به نینوا می رود ؟!

آیا اصغر تو توانسته با صدای قافله ، آرام بخوابد ؟

رباب چه ذوقی می کند وقتی اصغرش می خنند ....

راستی حال عباس بن علی چگونه است ؟ عباسی که آرامش قلب خواهرت زینب است .....

هنوز هم با دیدن قد و بالای علی اکبرت یاد پیغمبر می افتی ؟

چه می گوییم .... مرا ببخشید . ... نمی دانم چرا اینها را گفتم . شاید دلم .... هوای حرم .... روضه و پرچم ... باز محرم ......

آری !!!! این بوی آشنا !!! بوی محرم ارباب است ....

دوباره پیراهن مشکی ....

دوباره هیئت و روضه .....

دوباره سینه زنی برای غربت دردانه زهرا .....

محرم سلام .... سینه زن سلام  .... ارباب سلام .... یوسف فاطمه سلام .....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

هنوزم که هنوز است تو این سرما و یخ زدگی فرهنگ اسلامی دلم گرم است به کارهای فرهنگی هئیت یادیاران هنوزم دلم گرم میشود وقتی کسانی که در عین گمنامی برای هئیت تلاش می کنند را میبینم.کسانی که برای همیشه بالا بودن بیرق هئیت زحمت می کشند کسانی که نه برای نام و رسم خودشان بلکه برای دفاع از دین وفرهنگشان تلاش میکنند.فرقی نمی کند عزاباشد یا میلاد خادمان هیئت همیشه حاضرند کسانی که فقط عشق آن ها را به این جا کشانده نه چیز دیگری.واگربپرسی چرا انقدر تلاش میکنی میگویند:ما نوکر اهل بیتیم..همین!

این پست گذاشتم که هم از خادمان با اخلاص هیئت یادیاران تشکر کنم هم به کسانی که میگویند هیئت حضور پررنگی در سطح شهر ومراسمات نداشته تذکری داده شود که یادیاران برای همه ائمه(ع) مراسم دارد وحتی شب شهادت امامی بوده که مردم این شهر خبر نداشته اند هئیت در مسجد آقامیرزاحسین(ره) روضه گرفته است.

شاخصه اصلی هئیت یادیاران ولایت فقیه است وهمین مطیع امر ولی بودن خادمان هیئت را متمایز کرده وکسانی که نمیدانندبرایشان روشن شود که یادیارانی بودن یعنی ولایتی بودن یعنی مطیع امر رهبری نه حتی یک قدم کمتریابیشتر.

سلامتی همه ی خادمان ونوکران اهل بیت مخصوصا خادمان هئیت یادیاران صلوات

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

قسمتی ازوصیت نامه شهیدآقا محسن حاج رضایی:

ای رب رئوف مهربان به عزتت قسم تورا دوست دارم تنها میخواهم باتو باشم میخواهم باتو باشم میخواهم عاشق تو باشم میخواهم درد دل این دردمند را بشنوی میخواهم غمهایم را به وصالت آرامش بخشی میخواهم دیدگانم را به تماشای جمالت روشن سازی تنها همین را میخواهم تا به من اجازه ملاقات دهی دیگر هیچ نمیخواهم.میخواهم تنها در آتش عشق تو بسوزم میخواهم تنها باتو بسازم من تنها تورا دوست دارم.

درجستجوی تو بیابانها راپشت سر نهادم شهرها را گذراندم خانه کاشانه ام را رها ساختم به سوی تو آمدم مرا بپذیر به این دل شکسته ام رحم کن خودم میفهمم که این حرفها برای من زیاد است اما چه کنم که آرزوی من چنین است مولایم میخواهم این روحم به سوی تو به بالا پرواز نمایدواین جسمم بارها بارها در راهت در کمینگه عشقت و از ایصال به وجودت ذره ذره شود تکه تکه گردم روست دارم آتش بگیرم بسوزم خاکستر شوم وبرای تو بمیرم وبر این طریق افتخار کنم...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

آقاجان دلم تنگه براعطرحرمت...

دلم تنگه برا خواندن اذن دخول از باب الجواد...

دلم تنگه برا نشستن روبروی پنجره فولادت....

دلم تنگه برای رواق هایت بیشتر برای دارالحجه...برای مسجد گوهرشادت...

آقاجان ممنونم که بازم ضامنم شدی بازم منا دعوت کردی...

ماکه جایی نداریم به جز حرم شما همه چیزمان شده آن ضریح زیبایتان...شده سقاخانه...

همیشه حسرت کبوترهای شمارا میخورم....

دلم تنگه کفشداری هایت شده...تنگه آن حوض های زیبا....

میخواهم هزارکیلومتر راه بیایم فقط به عشق شماآقاجان...بیام تا بلکه بعداز مدتها بتوانم هوایی تازه

استشمام کنم...دیگرخسته شدم ازاین هوای آلوده شهرمان...

خواهم آمد بانجوای یادشهدا وآقامحسن عزیزم...

چیزی دیگرنمانده تا خواندن اذن دخول....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله