چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۳ مطلب با موضوع «حضرت ارباب :: روضه» ثبت شده است

آرام نشسته اید کنار تخت همینطور مات مبهوط مانده اید ...

چند روز دست پنجه  نرم کردن با درد پهلو تمام شد وحالا ..

محبوبت آرام بر تخت خوابیده ...

آنقدر همه چیز سریع رخ می دهد که نشد حتی یک وداع کامل باهم داشته باشید

دیگر وعده دیدار شد بر آستانه در بهشت !!

همان جایی که اون اولین قدم را بر آن میگذارد ...

بدن نباید بیشتر از این روی زمین بماند

زمین دارد  با زبان بی زبانی به شما میفهماند که کمرش زیربار این پیکر آسمانی خم میشود!!

پیشنهاد داده که پیکر را در آسمان دفن کنید ...!!

میگویند زمین تاب نگه داشتن این تکه از بهشت را ندارد!!

اما چه باید کرد که تو ماموری تا این نور را در دل زمین به خاک بسپاری ...!!

 در گیر دار درد و دل غسل کفن هستی که ناگهان در باز می شود و حسن و حسین وارد میشوند!!

خودشان را می اندازند در بغل جسم بی جان مادر !!

دیگر نمیشود کاری کرد ...حسن را هم که جدا کنی ...!!
جدا کردن حسین به این راحتی ها امکان پذیر نیست ...!!

صدای هق هق گریه شان تا آسمان هفتم رفته !!

آسمان پاک بهم ریخته است ...

فرشته ای مامور می شود سراسیمه خود را به زمین برساند..

وشما را در جریان وضعیت آن بالا قرار دهد...

الان است که این گریه ها آسمان و زمین را مصداق بارز کفن فیکن کند ....

کاری از دست شما بر نمی آید این گریه ها را فقط مادر جواب گوست ...!!

پیش خودت می گویی ای کاش بودی تا حداقل بی تابی بچه ها آرام شود ...

بعد از شما من با بی تابی های شبانه چه کنم ؟؟

تشنگی نیمه شب حسین

بغض های غریبی حسن

درد دل های زینب ...

وقتش نبود انقدر زود بروید ...

ناگهان دو دست از کفن بر می آید و حسن حسین را در آغوش میگیرد !!

بچه ها اندکی آرام میشوند و میتوانید بعد از مدتی جدایشان کنید !!

شهادت بی بی حرم حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها

بر محضر حضرت صاحب الزمان (عج)

و همه شیعیان تسلیت باد

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بهانه ی اشک را که خودمان کم نداریم رفیق،
بهانه را بگذار فقط بهانه بماند نه بیشتر
و سریع قبلۀ چشمانت را به سمتِ حسین(ع) متمایل کن..

نم پس نمی دهد دل خونم به غیرِاشک
این پَـرده پوشی است که ستار می کند

خون دل نوشت:

جناب روحانی در همایش اقتصاد ایران گفتن :

آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست !!!
قابل توجه جناب رییس جمهور:

اتفاقا چرا.... از زمانی که خون شهدای هسته ای به زمین ریخته شد

نمیدانم چه شد آرمان ما مستقیم وصل شد به سانتریفیوژها

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

خیلی اشکـــ ریختم با این شعر

خیلی حالم را خوب کرد

تا آخرش بخونید ومن بیچاره جامونده از حرم ،گناهکار را هم دعا کنید .

بسم الله...

روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم...

من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم..


فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم...

با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم...

ای پیر غلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم...

بر چایی ریز روضه تان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا غبطه میخورم...

با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم..
آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم..

حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم..

من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم..

حال مجاورین حرم هم حکایتی است..
هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم...

دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم..

دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..

این اربعین اگر نروم تا به کربلا...
بر زائران کرببلا غبطه میخورم.
..
خون دل نوشت:
خواهـــــرم !!!بــاور کن اعضای بدنت را تا مُحرِم نکنی مَحرم ِ ارباب نمی شوی... آخر می دانی؟ غیرتی بود عباس (ع)... معجرت را دریاب!
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

این شب ها قصه ی ما، کم کم دارد به "سر" میرسد. . .

 

خون دل نوشت:

دوبــاره جمعـــه و
داغ دل مـــا گشـــت تازه
دوبـــاره ایـــن محــــرم
بـی تـــو بــایــد زد بـــه سینـــه ؟

اللهم عجل لولیک الفرج...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

خدایا ممنونتم ...

ممنونتم  نمردم دیدم سیاهی بیرق اربابم را ...

نمردم یه بار دیگه زیر آسمان چوبی مسجد آقامیرزاحسین گریه کردم  وسینه زدم برا اربابم...

ارباب میدونم کنیز خوبی برای شما خواهر مادرتون نبودم ...

ولی ...

بخشیدیم وگفتی بیا ...خداراشکر ...

ارباب رزق اشک بیشتری بهم بده به حق بی بی سه ساله ...

***از همه ی بزرگواران التماس دعا در این شبهای پراز روضه دارم ***

دل نوشت:

تنها جایی که می‌شود بر این نفس ذلیل کننده و ذلیل شده غلبه کرد،

درِ خانهٔ اباعبدالله(ع) و کنار گودی قتلگاه است.{حاج آقاپناهیان}

پیوست این پست:

عجب شبی بود شب رقیه در زیر آسمان چوبی ... ارباب بازم ممنونتم

ساعت 11:50 شب سوم محرم الحرام

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

حال دل نوشت:

.

.

.

.

.

کسی اگر رفت مدینه و گذرش به بقیع افتاد
برود و به آن بانویی که مادر پسرها بود ؛ بگوید...
که پسرش از
دست و پا افتاد...
اما از چشم نه !

گوش کن میشنوی دارد صدایش میاد صدای عزای ارباب مان ...

چیزی دیگر نمانده تا همه باهم بخوانیم:

 ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید سالار نیامد ...

خداجونم فقط چند روز دگر بگذار زنده باشم تا سیاهی بیرق اربابم ببینم ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بسم رب الحســـیـــن (علیه السلام) ... 
بگذار خیـــس شوم ... 
میان ِ هق هق ِ دلتنگی هایم ... 
بگذار فریاد بکشم ... 
از درد ها ...
بگذار نگاه کنم 
عاشقانه 
اربــابـــ ... را 
آهای دنیـــا...!
مرا با هق هق ِ دلتنگی هایم ، فریاد دردم ، نگاه عاشقانه ام ، نجوای درونم ... 
تنها بگذار ... 
رها کن 
آری
مرا دیوانه بخوان 
دیوانه ...
انا مجنون ...
حـــ ســ یــ نـــ (علیه السلام)
 
 
 
 
امشب یه عزیز دوست داشتنی دلمو راهی حرم کرد ...آخ ارباب درد دوری خیلی سخته خیلی ...
بزار بیام همونطور که بار اول اومدم زیر قبه بهت گفتم حرف دلمو ...بزار بیام ...
تا آخر عمر کنیزخودتو مادرتم اگه حاجتمو بدی ومنا راهی حرم کنی..
 
دل نوشت:
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند . شهر باید به من هیئتی عادت بکند...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله
 

کربلا ما را به سوی خود فرا می‌خواند و ارواح مشتاق ما بی‌تابانه، همچون کبوتران حرمـ.. به‌ سوی کربلا بال می‌گشایند. بار دیگر صدای «هل من ناصر» امام عشق در دل تاریخ بلند است و ... هر آن‌کس در هر زمان و در هر جا به این صدا لبیک گوید کربلایی است و کربلا میزان عشق است واهل الله را از اغیار جدا می‌کند..... کربلا ما را نیز در خیل کربلائیان بپذیر...
 "سید شهیدان اهل قلم"

دلم تنگه برا حرم ارباب 
دلم تنگه براکربلا 
دلم تنگه برا شش گوشه 
دلم تنگه برا تل زینبیه
دلم تنگه برا بین الحرمین
دلم تنگه برا حرم سقا
دلم تنگه برا خیمه گاه 
دلم تنگه برا برای ذره ذره خاک کربلا
تسبیح تربتم تو دستام میگیرم همین منا آروم میکنه ولی ارباب خیلی دلـــــــم تنگه....
کربلا رفته ها حال الان منا خوب میفهمن
با یه عکس با یه جمله با یه اسم زود دلت هوایی میشه ...
دلــ مـــ امــــ شــ بـــ هـــ و ا یـــ یــــ
اربــــ ا بـــــ  دســــ تــــ مــــ و بـــــ گــــ یـــــ ر
 
 
 
دل نوشت:
این همه آدم رفتند و نیامده اند؛ و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند:‏
نیامــد نیامـــد ... ای اهل حرم میـــر و علمـــدار نیامـــد‎ ...
...دعام کنید ان شالله خدا به حق شما خوبان من رو سیاهم ببخش...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلم گریه میخواهد...آن هم بلند بلند....

دلم بیخود بیجهت گرفته است...

دلم انگار بغض داره...دلم مثل شب علی اکبر آرامش نداره...دلم شور میزند...

دلم روضه میخواهد...از نوع یاد یارانی اش...

ارباب لیاقت خودم را فهمیدم...

اما...

هرکی نداند تو خوب میدانی داستان من...ستون های چوبی..آقامیرزاحسین شریف را...دلتنگ روضه ام..

غصه ام از مردمی است که دنبال آجیل شب یلدا هستن...

دنبال میوه..لباس نو...دنبال دنیا...

دل عمه جان امام زمان خون است اینا...برای تازه عروسان خود یلدایی میبرن...با طعم هدیه شیرینی..

وای بر جماعت شامی...همانهایی که پای سر نیزه ابا عبدالله هله هله کردن...

فرقی نمیبنم بین ایناها وآنها...شاید خودم هم با جماعت کوفی وشامی فرقی ندارم...الله علم...

دلم تنگه کربلاست...دلم برای نماز صبح حرم ارباب تنگ است...

برای صف های طولانی تفتیش...برای همان دورکعت نماز زیر قبه...

برای ضریح کوچک حبیب...برای زیارت پایین پای ارباب...برای پسری که پایین پای پدر هست...

...فقطعوه بسیوفهم اربا اربا...

پاورقی:حالم خوب نیست...معذرت بخاطر نوشته های جسته گریخته ام...دعام کنید

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بوی غم می آید ...

نمی دانم چرا در کوچه پس کوچه های دلم ، احساس می کنم گمشده ای داشته ام که نزدیک می شود ...

آیا بوی پیراهن یوسف من است که در فضای قلبم پیچیده ؟! 

آیا لیلی بار دیگر هوای شکستن دل مجنون را دارد ؟!

چرا هوا ، باز هوای عاشقی شده ؟!

چرا زبانم .... زبان .... دلم میخواهد بگویم .... بگویم ..... حسین

ارباب ؟!

آیا این تویی که می آیی ؟ این قافله ی توست که به نینوا می رود ؟!

آیا اصغر تو توانسته با صدای قافله ، آرام بخوابد ؟

رباب چه ذوقی می کند وقتی اصغرش می خنند ....

راستی حال عباس بن علی چگونه است ؟ عباسی که آرامش قلب خواهرت زینب است .....

هنوز هم با دیدن قد و بالای علی اکبرت یاد پیغمبر می افتی ؟

چه می گوییم .... مرا ببخشید . ... نمی دانم چرا اینها را گفتم . شاید دلم .... هوای حرم .... روضه و پرچم ... باز محرم ......

آری !!!! این بوی آشنا !!! بوی محرم ارباب است ....

دوباره پیراهن مشکی ....

دوباره هیئت و روضه .....

دوباره سینه زنی برای غربت دردانه زهرا .....

محرم سلام .... سینه زن سلام  .... ارباب سلام .... یوسف فاطمه سلام .....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله