چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

من امام ندیده‌ام!

من 15 خرداد 42 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «سربازان من اکنون در گهواره‌ها خفته‌اند...»

من 22بهمن 57 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «انقلاب ما انفجار نور بود...»

من 13 آبان 58 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که : «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود...»

من 5 اردیبهشت 59 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که : «این شن‌ها لشکر خدا بود...»

من 3 خرداد 61 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «خرمشهر را خدا آزاد کرد...»

من 14 خرداد 68 ندیده‌ام!

من چشم که باز کرده‌ام، امام را ندیده‌ام...

شنیده ام صدای لرزان «حیاتی» را که انالله و انا الیه راجعون... اما ندیده‌ام امام را

من جنگ ندیده‌ام... صدای آژیر خطر نشنیده‌ام، به پناهگاه نرفته‌ام

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

من اولین بار نام امام را «امام» نگذاشته‌ام...

من چشم که باز کرده‌ام به جای جماران و روح خدا، حسینیه‌ای دیده‌ام با نام خمینی... به جای روح خدا، سید علی را دیده‌ام...

حضرت ماه را... او که یک «آه» بیشتر از خمینی دارد...

من بزرگتر شده‌ام و او موی سپید کرده...

سن و سال من از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است اما افتخارم این است که سن و سالم برابری می‌کند با سال‌های ولایت جانشین خلف پیر جماران...

من امام را دیده‌ام در تمام این سال‌ها...امام را در حسینیه امام خمینی دیده‌ام

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

اما «یک شبه انقلابی» نشده‌ام... من در 22 بهمن ها قد کشیده ام!

من جنگ تحمیلی ندیده‌ام و تا دلتان بخواهد جنگ تحلیلی دیده‌ام

من چمران و همت و باکری و خرازی ندیده‌ام... اما هنوز هم روز ترور صیاد را یادم هست

من تا دلتان بخواهد تزویر دیده‌ام و فتنه

تا دلتان بخواهد تهدید دیده‌ام و تحریم...

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

اما...

من انقلابی‌ام...

من در 22 بهمن‌ها قد کشیده‌ام...

من 23 تیر 78 دیده‌ام

من 9 دی 88 دیده‌ام

من مشارکت 40 میلیونی 88 را دیده‌ام و دهن کجی به قانون را...

من با حساب همان‌ها که سابقه مبارزاتی‌شان از سن و سال من بیشتر است رأی به بی‌قانونی داده‌ام...

من فقط یک بی‌سوادم که هر سال 22 بهمن قرار نانوشته‌ای دارم با روح خدا و خلف صالحش...

من انقلابی‌ام... من با «خدا» و «ناخدای با خدای کشتی انقلاب» عهدبسته‌ام نه با «کدخدا»...

من چشمان معصوم علیرضا را به یک مشت دلار نمی‌فروشم...

من افراطی‌ام!

یک افراطی امام ندیده!

من خاطره از امام ندارم...

من خیلی بیشتر از تعداد سال‌های عمرم تهدید شنیده‌ام که گزینه‌ها روی میز است...

اما شنیده‌ام از همان امامی که ندیده‌ام!

«آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

من ایمان دارم که کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن خداست...

همان خدای ملیک مقتدر...

 






دل نوشت
:
فکرش را که میکنـم... میبینم... گروه ۱+۵ یک شوخیست... وقتی... عالم به دست ۵ تن آل عبا + ۱ سقاست...

خون دل نوشت:
آخر مذاکره چه می شود؟ امیرمومنان علی عزل و خلیفه می شود معاویه. ما هر چه می کشیم از مذاکره کنندگانی چون ابوموسی اشعری است...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

روز ولنتاین را طبق یک ماجرای تاریخی قدیمی که در اروپا اتفاق افتاده است، "روز عشق" نامگذاری کرده اند. حالا دراینکه آن ماجرا چگونه اتفاق افتاده است و چه شده است و اصلا برای یک ایرانی قابل پذیرش است صحبتی نمی کنیم اما مدتی است که این روز و این ماجرا به عنوان نماد مهرورزی و عشق در جامعه ی ایرانی مطرح شده است. دراین باره چند پرسش خودم را دوست دارم که مطرح کنم :

یک : برای ایرانی جماعت که در فرهنگ ادبی اش تا دلتان بخواهد داستان های زیبای عاشقانه و محبت آمیز هست چگونه قصه ی یک کشیش که برای سربازان روم باستان عقدشان را جاری می کرده است می شود سمبل عشق و علاقه؟!

دو : اصلا کسی فکر کرده است که در همان مکتبی که این کشیش زندگی خود را صرف آن کرده است، ازدواج حرام اعلام شده بود؟!

سه : الزاما برای ابراز محبت و علاقه باید منتظر روزی باشیم که آنرا ولنتاین می نامند؟ و به یادبود جناب ولنتاین کشیش به معشوق خود هدیه می دهند؟!

چهار : کسی حواسش هست که اگر بهانه ای برای ابراز علاقه بهتر از ولنتاین هست سراغش برود؟ در فرهنگ داخلی خودمان و فرهنگ دینی خودمان – که بشدت نزدیک به فرهنگ ملی است – آیا بهانه های خوب و متعدد و منطقی نیست که ولنتاین را بخشی از جامعه ما به عنوان روز عشق پذیرفته است؟

پنج : به نظر شما صرف غربی بودن و نام "ولنتاین" نیست که این مناسبت در فرهنگ ما جا افتاده است؟ یعنی چیزی شبیه کالا های بسته بندی شده ی زیبا و دلفریب غربی؟

هر طوری که بخواهیم به این روز نگاه کنیم می بینم که آن جان و روح و اصالت خاصی که در نژاد ایرانی هست را ندارد، اما انگار پرسش آخری که مطرح کردم یک ذره جدی تر از بقیه است، حالا باز یک عده الان می گویند که شما توهم توطئه دارید و این حرف ها!! اما واقعا اگر دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم می بینم که خانواده در ایران بسیار قدرتمند تر از غرب است.

خانواده نقطه ضعف بزرگ غرب است و در این هیچ شکی نیست، با این حال نسخه های مسمومی که از آن جا برای ما صادر میشود بسیار مسموم است.

شاید لازم باشد در فرهنگ دینی و ملی مان در رابطه با کلید واژه "ابراز علاقه" و "عشق" جستجویی مجدد کنیم، فرهنگی در آن پیامبر مهربانی ها می گوید وقتی یک مرد به همسرش می گوید که "دوستت دارم" این جمله هیچگاه از ذهن زن پاک نخواهد شد... و برای این ابراز علاقه هیچ زمان خاص و هیچ بهانه ای را معین نمی کند... مکتبی که در آن خَلق مهربانانه ترین و عاشقانه ترین لحظات برای عاشق و معشوق یک فریضه است.

همین رفتارهای ساده و همین صمیمیت ها و همین راه و روش است که زندگی ایرانی و اسلامی را شکل می دهد... چیزی که به آن می گویند (( سَبک))

زیر لب زمزمه می کنم:  ولنتاین میان جمع ما نامحرم است!

دل نوشت:
ای زن خدا می خواست به تــــو بال و پر بدهـــد گفت چشــمت می زننــــد چـــــــــادر داد....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

قسمت عکاسی وبلاگم را با چند تا از عکسام افتتاح کردم

لطف میکنید اگر با دیده ی نورانی تان سری به این قسمت از وبلاگم بزنید.

برا سلامتی وحاجت روایی بزرگواری که کمکم کردن  وبهم پیشنهاد دادن که عکسام در وبلاگم قرار بدم دعا کنید.برا بنده هم دعا کنید.


دل نوشت درسحرگاه جمعه:

میان منتظرانی که ندبه میخوانند و گویا به صدا کردن ِ تو مجبورند !.. خـُدا کند نباشم من از کسانی که فقط به گــریه-و-زاری ِندبه مشهورند ! ..

...التماس دعا...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

...من و حاج محسن...

***بیست  وهشتمین سالگرد بهترین دوست وهمراه زندگیم حاج محسن حاج رضایی***

 

دل نوشت:من به خـــط و خـــــبری از تـــــو قناعت کردم قاصـــدک ! کاش نگـــویی که خــــبر یادت نیست. . . .

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
برسد به دست آقا محسن حاج رضایی!
نشانی: بهشت حوالی کوچه ی مادر...!!

بسم رب الشهدا

سلام علیکم بر طلبه ی بسیجی غیور برمحسن حاج رضایی عزیز.
این روزها حالم اصلا خوب نیست... خودت که بهتر میدونی...
حکمت مصادف شدنش  با آسمانی شدنت را نمیدانم شاید خودت بهتر بدانی...!!!
میدانم خود خواهی محض است اگر بگویم شما فقط شهید من هستی آن هم شما با این سیل مشتاقانت...
ولی شما شهید من هستی... شهید من دعاکن برام که تا آخرین نفسم شهیدم باقی بمونی...ان شالله!
امشب دلم ناخودآگاه رفته است کنار اروند ...نزدیکای کارخانه ی نمک...
میدانم مثل همین ساعتها نشسته ای زیر آتش گلوله دشمن برای خودت با خدای خودت درددل میکنی...
امشب که میروی...دل همه ی بچه ها برایت تنگ میشه...همه سراغت را میگیرن...دلشان تنگ میشود برای
نماز شب هایت..برای گریه های میان مناجات شعبانیه... برای الهی العفوهایت...
حق میدم به رفقایت که برای رفتنت این همه بی تاب باشن...من بااین همه بدی هایم بعدبیست واندی سال دلم میخواهد امشب جان بدهم...
ولی برو که موندن نداره اینجا...خوش به حالت...امشب داداش مهدی میاد سراغت...مادر میاد...
حاج محسن تورا خدا به مادربگو یه نگاهی هم به ماکنه... از طرف من بهش بگو... مادر یه عمر که گدای در خونه ی خودت بچه هاتم...این گدایی ازم نگیر... بگو حاجتم بده...به حق امام حسن که خیلی دوستش دارم...
حاج محسن امشب خیلی بی قرارتم وشدیدا دلم تنگه...نمیتونم بیشتر از این چیزی بگم...بماند بقیه حرفها برای فردا کنار مزارت...آن هم  حضوری!
کمی خصوصی تر :
حاج محسن !! یه بار دیگه به مادر جوونی که خودت بهش اقتدا کردی قسمت میدم...
اون هدیه ای که شب میلاد رسول اکرم وامام صادق به من دادی ... اون حال خوب دم اذون مغرب.. اون گریه ها... که شاهد بر همه ی ایناهم حاج عباس بود وهست... اگه بخوای ازم بگیری...به خود مادر قسم بهم بر میخوره ... دلم خیلی میشکنه...
والسلام        
کنیز حضرت مادر سلام الله
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

فـــــــــــردا

گزینه های روی میزت را بر سرت خواهیم کوباند ! این روز روز شکستن دستی است که بخواهد ماشه بجکاند این روز , روز کوبیدن گزینه های روی میز با میزشان بر سرشان است این روز , روز رو کردن گزینه های ماست گزینه های جمهوری اسلامی مردمانش است چیزی که کرکس ها نمی فهمند !

فــــــــــــردا

همه خواهیم‌آمد همه ی بی سوادهای ایران فردا

با شعار مرگ برآمریکا

به خیابانها می آییم. فردا میاییم تا بی سوادی مان را نشان دنیابدهیم! یاد شهید تهرانی مقدم به خیر که میگفت رو سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.

اسرائیل را نابود خواهیم کرد به کوری چشم همه بد بخواهان ایران وحضرت آقا.

فــــردا خواهـــم آمد همــــراه با شهــــدای شهـــرم

آی جناب کد خدا به گوش باش تا ما زنده ایم و نفس میکشیم نمیزاریم حتی خواب ایران بدون هسته ای را ببینید.بگذار آقایان هر چقدر میخوان برای شما لبخند بزنن وروی خوش نشان دهند.

مهم حرف رهبرم هست که گفتن: من به این مذاکرات خوش بین نیستم.!!

 

 

یادشهید کوروش بابا پور هم به خیر که گفت:

ما نمی خواهیــم فقط کربــلا و قدس را آزاد کنیــم، بلکه هدف ما این است که کاخ سفیــد را به حسینیــه تبدیـل کنیم....

...همینه حرف بچه بسیجی...

دل نوشت:رهبرم..امــــام می دانـــست  که شــما می شوی ناخــدای باخــدای کشـتــی انقــلاب و اِلا با دلـی آرام و قلبــی مطمئــن نمــی رفت.

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

تا آسمانت را کمی در بر بگیرد

یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

گنجایش ات در سینۀ این خاک‏ها نیست

باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

هر کس مزار مادرش را آرزو کرد

باید سراغش را از این دختر بگیرد

بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است

بی‏جذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد

قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار

دار و ندارم را کس دیگر بگیرد

دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت

دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد

در این روزهای شیرین دهه فجر بی انصافی بود اگر امشب روضه مختصری نگیریم برای عمه جان امام زمان...برا خواهر امام رضا علیه السلام...ما روضه ای در دل خودمون گرفتیم...ان شالله قبول هم شده باشه اما...خیلی هام ...بیخیال...آجرک الله ای امام زمان غریبم...آجرک الله ای معین الضعفا..

دل نوشت:آقـــاجـــان...بــی تـــو تمـــام اهــل جهــان رفــــوزه اند ای نمـــره قبولــی دنـیــا دوازده ...

 

{میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه ، از اون پنجره من رو هم دعا کنید..}

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

حـــــــــــــــــــاج محـــــــــســـــــن

دست دلـــ♥ـــ گرفتــه ام را بگیــــر و با خودت ببــــر...

ببــــر بـــه آسمـــان هوایــــی که هرگــــز نگیرد...

ببـــــــر بــه اجابت انبــــــــوه دعــــــا...

گــــله دارم ازت...

اما چی بگم که مردم بر من خورده نگیرن...

یک شهر در تب تاب مراسم سالگردت هستن..اما

من نشستم کنج اتاقم با این صفحه کیبرد هی مینویسم پاک میکنم حرف دل را...

چی بگم آخه...جوابم این نبود...!!

چقدر امتحان بشم...بزار یواش بگم خسته شدم دیگه...

دلم تنگه ...

تنگه روزایی شادی که فقط من بودم تو...

تنگه دوتایی زیارت مادر خوندنمون...

تنگه برا شمع روشن کردن...

برا نشستن کنار مزارت..

برا خاکی شدن چادرم از خاک گلزار...از خاک مزارت..

تنگه برای حرف یواشکی هامون...

تنگه برا...

میبنی چقدر دلتنگی...!!!

بعد این هم سال عاشقی...اولین بار که تنهام میزاری...

خودت اگه نمیخواستی من غلط میکردم هم چین کاری کنم؟؟!!

خودت منا آوردی تو این راه...کجایی پس؟؟!!

کجایی رفیق با معرفت من؟؟!!

بحث رفاقت مونم که مال امروز دیروز نیست مال خیلی ساله...

از همون موقع که مامانم دستمو میگرفت گم نشم تو گلزار...

اصلا اگه یذره هم آبرو دارم بخاطر خود خودته...

حالا میخوای تنهام بزاری؟؟

میخوای همه بهم بخندن بگن حاج محسنم تنهات گذاشت؟؟!!

همینجوریشم ملت منتظرن مسخره کنن..

خدا وکیلی سخته کلمه تنها را بیارم بعد هر بار که تایپش میکنم میگم نه بابا حاج محسن هست کمکم میکنه...تازه اول راهم...

ولی حاجی , رفیق با مرام من ,نزار همه ی دنیای بگن حاج محسن دستتو ول کرد...

نزار بگن تو که ندیدیش براچی سنگشو به سینه میزنی...!!

از این حرفا که زیاد شنیدم...میگن دیوونه ای که  مرید یه عکس یه سنگ قبر شدی؟...

خسته ام رفیق خیلی خسته ...

کمکم کن

تورا به پهلوی شکسته ی , مادر ...قسم میدم...

تورا به دوبرادر شهیدت قسم میدم...حرف حاج مهدی رو که زمین نمیزنی؟!...

تورا به دوستان خوابیده در گلزارت قسم میدم...

به اروند.. وشهدایی که هنوزم اروند هستن...قسم میدم..

گــــــــره از ایــــن کــــار مــــا بــــاز کــــن...

دل نوشت :

انی سلم لمن سالمکم...دارم سعی میکنم لااقل از بدهایی باشم که خوب ها را
دوست دارند...!

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

 

با خون دلت آقا انقلابمان 35 ساله شد آقاجان ممنون که با تمام توان بعد رفتن امام خمینی (ره)انقلاب را به اینجا رساندید شمع شدین و سوختین و آب شدین، خون دل خوردین و جلوی یه دنیا وایسادین. سرباز کوچکتون تبریک می گه حالا من که سنم از سن انقلاب کمتر است با تمام شرمندگیم اما قول میدم جونم پیش کشتون باشه... تبریک به تمام اهالیه کشوری که از ظلمت نجات یافتند...

 

 

دل نوشت:حاج محسن ...دوست دارم..تو باشی ، من باشم و دیگر هیچ ... دنیا هم ارزانی خودشان !

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلم تنگه مجنونی شده که اصلا ندیدم...

من که دارم زندگی خودمو میکنم...

خودش میاد سراغم...وگرنه من کجا مجنون کجا؟!

دلم مجنون میخواهد...

شایدم یه دعایی از طرفای مجنون...

شایدم خاک مجنون..

.شاید شهید گمنام...

شاید زیارت حضرت مادر...

شاید دلم تنگ حاج عباس...

ای دل آخه چقدر بی قراری...؟؟

دل نوشت: آی شهدا مقاومت از ما ....شفاعت از شما... بسم الله...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله