چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

آقاجان دلم تنگه براعطرحرمت...

دلم تنگه برا خواندن اذن دخول از باب الجواد...

دلم تنگه برا نشستن روبروی پنجره فولادت....

دلم تنگه برای رواق هایت بیشتر برای دارالحجه...برای مسجد گوهرشادت...

آقاجان ممنونم که بازم ضامنم شدی بازم منا دعوت کردی...

ماکه جایی نداریم به جز حرم شما همه چیزمان شده آن ضریح زیبایتان...شده سقاخانه...

همیشه حسرت کبوترهای شمارا میخورم....

دلم تنگه کفشداری هایت شده...تنگه آن حوض های زیبا....

میخواهم هزارکیلومتر راه بیایم فقط به عشق شماآقاجان...بیام تا بلکه بعداز مدتها بتوانم هوایی تازه

استشمام کنم...دیگرخسته شدم ازاین هوای آلوده شهرمان...

خواهم آمد بانجوای یادشهدا وآقامحسن عزیزم...

چیزی دیگرنمانده تا خواندن اذن دخول....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
از اشعار شهید آقا محسن حاج رضایی :

گر غریبی پرسد از حالم که ای " محسن " چه هست ؟ / فاش می سازم حقایق کین چنین راهی بِه است ! / "محسنِ" افسرده است این بنده ی بیچیز و کس / مفلش و غمدیده و افتاده اندر خار و خَس / روز خود را او به غفلت شب کند / بطن خود را او ز شهوت لب کند / جمله ی شب را به بستر از حبیب حود به دور / قلب او اینگونه بی عشقست و نور / ذکر و فکر او همه وهم و خیال / شد تلف عمرش به دنیا و ریال / هی همی با خود کند وعد و وعید / که بیاید روزگاری من شوم پاک و شهید. . .

نیستی آقا محسن بینی بعد رفتنت چی به سرمون اومده.نیستی ببینی خون دل خوردنمونا.اینجا دیگر کسی کاری با شهدا نداره.ماهم اگر بخوایم کمی با شهدا درد دل کنیم زیر باد تمسخر له میشویم.که شما را چه به شهدایی که اصلا ندیدین الان علم پیشرفت کرده باید برید سراغ فلان مد فلان بازیگر. مرا مسخره میکنن وقتی تصویر زمینه موبایلم عکس شماست. . .

آقامحسن! دلم گرفته از این مردمی که غرق دنیاهستن.ازاین ویترین های رنگارنگ.ازاین نگاه های سردوپرازتمسخر. دلم یک دل سیر روضه مسجد آقامیرزا حسین میخواهد.دلم گرفته آقا اگر نیایی کم کم خفه میشوم ازدست این  بغض های درگلو. دلم آتیش میگیرد وقتی مهمانی وارد اتاقم میشودبا گیجی اتاقم را برانداز میکند بعد هم با لبخندکج روی صورتش میگه:فکرنمیکنی اتاقت زیادی مردونه ودلگیر با این همه عکس شهید ومن هم باید با سکوت جوابش را بدم چرا که احترام مهمان واجب است. . .

شادی روح امام و شهدا صلوات

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

خدایا!چیزی نمونده به جمع شدن سفره...چقدر زود تموم شد...

ای خدا عید درراه هست من هنوزم آدم نشدم ای وای از من که نفهیدم شیطان را در غل زنجیر کردی بخاطر من بازهم ازت فراری بودم میدونم لیاقتش نداشتم ولی من آوردی سر سفره ات هروقتم خواستم ازت فرار کنم گوشم گرفتی نشوندی سر سفره...

خداجونم ازت ممنونم که من عاصی راگذاشتی باشم سرسفره ات دستم گرفتی صدام کردی گفتی:پاشوبیامیخوام ببخشمت.سه شب آوردیم توخونت تا ببخشیم...ولی من از شب بیست سوم به بعد دوباره شدم همون  بنده ی عاصی همه قول قراراما یادم رفت.چیزی نمونده خداجون بیا یبار دیگه برام خدایی کن ببخشم.میترسم!تا چندساعت دیگر شیطان آزادمیشودنکند منا نبخشیده باشی باز دوباره بشم عبد شیطان.بگذار فردا برایم عید باشد.عیدبندگی خدای سبحانم...

رمضان92 هم گذشت بابرکت سفره های افطارش...باتمام گرما وعطش هایش...با تمام طعنه وکنایه هایش...با روزه خواری هایش...با مراسم تحلیفش...

رمضان امسال برایم کربلایی بود لحظه لحظه اش به یاد اصغر رقیه عباس گذشت...با هرنفس عطشانم یک ذکریاحسین برلب جاری بود... خداجون حالا که نام ارباب به میان آمدمرا ببخش قسمت میدم به شهید تشنه لب کربلا...

عید فطر برهمه ی کسانی که یک ماه بندگی خالصانه ی خدا راکردندتبریک وتهنیت باد

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
{زمان شاه بود.داشتیم باهم توخیابون قدم میزدیم.یه خانم بی حجاب داشت جلومون راه می رفت.فاطمه رفت جلو وبدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید:"ببخشید خانم اسم شما چیه؟"خانم با تعجب جواب داد:"زهرا چطور مگه؟"فاطمه خندیدوگفت:"هم اسمیم"بعد گفت:"میدونی چرا رو ماشینا چادرمیکشند ؟"خانم که هاج واج مونده بودگفت:"لابد چون صاحباشون میخوان سرما وگرما گردغبار واینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه"فاطمه گفت:"آفرین!من وتو هم بنده های خدا هستیم وخدا بخاطر علاقه اش به ما یه پوششی بهمون داده تا با اون ازنگاهای نکبت بار بعضیا حفظ بشیم وآسیبی نبینیم.خصوصا اینکه هم نام حضرت فاطمه(س) هم هستیم...بعدها که دوباره اون خانم رودیدم محجبه شده بود.}
شهیده فاطمه جعفریان
شهادت:1356علت شهادت: به دست ساواک
برگرفته ازکتاب: کفش های جامانده در ساحل


خون دل نوشت:حالا امروز با زبان روزه ازبین این چهارراه استقلال تا همین میدان حاج آقا مصطفی خودمان که میروم.بیست بار باید بغضم را فرو بدم که وسط خیابون نزنم زیر گریه بادیدن انواع صحنه ها.حال من که این است خدا ازدل مادر شهیدی خبر بدهد که جوون رعناش داده برا حفظ ناموس این مملکت.لااقل به حرمت این ماه عزیز یه خورده ملاحظه کنید.خسته شدم ازبس هروز جلوی چشمام دل امام زمان را میشکنن.خدایا دیگه نفسم بالانمیاد تواین شهر.اگر گلزار شهدا نبود مطمئنا من تا الان خفه میشدم.باهمه ی شرمندگی هم که میرم گلزار بازهم شهدا باآغوش باز ازم پذیرایی میکنن..حالم راعوض میکنن...باز دم معرفت شهدا گرم...اقا یا صاحب زمان آقا بیا دیگه خسته شدیم...آقامیدونم مشکل ازماست شما بیایید کمکون کنید...آقا....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

امام خمینی(ره):کسی تصورنکند که ماراه سازش باجهانخواران رانمیدانیم!...ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خودخیانت کنند...!

 

منتخب عزیز! حواست باشد علی الخصوص به {دور  بری هات}...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

امروز، روز من است؛ روز قدس؛ روز اسلام؛ دین تصدیق کننده ادیان الهی؛ مذهب برادری و برابری؛ شریعت عدالت و ظلم‏  ستیزی.امروز، روز رسول اعظم صلی‏ الله ‏علی ‏و‏ آله است.

ایستاده ‏ام؛ با قدرت کلمه توحید «لا اله الاّ اللّه» و شعار کوبنده «اللّه اکبر».

ایستاده‏ ام؛ با سلاح صبر و استقامت؛ چون کشتی نوح در برابر توفان فتنه ‏ها.

ایستاده ‏ام؛ با سلاح سنگ در برابر آتش؛ سنگ‏های سرزمین ابراهیم، آتش‏ سوزند.

ایستاده ‏ام؛ با عصای وحدت در برابر مارهای تفرقه ‏افکن.

ایستاده ‏ام؛ با تپش قلب انتظار، تا آمدن امام زمانم.ایستاده ‏ام؛ با قیام مستحکم انتفاضه.

انتفاضه یعنی جوشش خون در رگ‏های غیرت یک ملت، یعنی سدشکنی قطره‏ ها.انتفاضه، یعنی مهر بطلان و آشفتگی بر رؤیای حکومت نیل تا فرات.

به صحنه می ‏آییم، تا صفوف معترضان ظلم، پر رنگ‏تر شود. به صحنه می ‏آییم تا باطل، بیداری اصحاب حقیقت را واضح ‏تر به نظاره بنشیند.
به صحنه می‏آییم تا بغض ترک ‏خورده فلسطین را به التیامی حماسی نشانده باشیم.
آری! جمعه قدس، ریشه در جمعه ظهور دارد؛ ریشه در آن ناقوس عدالت که به دستان منجی صبح، به صدا درخواهد آمد.

...وعده دیدارجمعه11مردادهمراه باشهدای عزیزشهرمان...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله


خدایا!بازدوباره اومدم...باهمه ی گناهام راهم دادی...لیاقت نداشتم که بیام چه رسدبه اینکه قرآن راروی سربگیرم...ولی اومدم باهمه ی گناهان این یکسالم...

وتنها واسطه من مادر(س)بودمادری که بعدازرفتنش پدرراهم باخودبرد.واین روزهاکه حضرت پدر(ع)دربسترخوابیدن بیشتردردهایش"درد"کوچه هست بیشترغصه هایش مرورخاطرات پیراهن خونی وچادرخاکی هست...

مولا راحت میشودبعدازآن خداحافظی غریب اززهرایش.فرداشب بعدازمدتها روی همسرش راخواهد دید...

هرچه می نویسم مادری میشوددوباره برای بچه هایادمدینه زنده میشود...دلم میسوزدبرای زینب(س)دوباره داردطعم یتیمی رامیچشد...

دیشب تقدیر یکسالم رانوشتندوفرداشب این تقدیر راتصویب میکنن خدایا به حق اول شهیده عالم مادرپهلوشکسته  نکنددراین تقدیرنباشد رزق محرم وفاطمیه...که تمام تار پودم شده  روضه ارباب ومادربزرگوارشان...

ارباب میدانم گناهکارم ولی زنده ام باخاطرات کربلایت دوباره برایم بنویس که سخت دلتنگ حرم شماوسقاهستم...

ای خدا!به حق اول مظلوم  عالم فرج منتقم رابرسان دیگرجانمان به لب رسیده است...

دل نوشت:آقاجان ازکرمت همین بس که ازامام حسن(ع) خواستی برای قاتلت غذاببردومهمانش کند...هرچه باشم بدتر ازابن ملجم که نیستم...نگاهم کن..

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

فرازی ازدعای ابوحمزه ثمالی:

سپاس خدایی راکه هروقت صدایش می کنم پاسخم میگوید...گرچه وقتی اومراصدامی کند من کاهلی میکنم...

 

...التماس دعا...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

رمضان به نیمه رسیدوبایک چشم برهم زدن بقیه راه هم تمام میشود.الان هنوز امیدی هست به شباهای قدر به دوباره احیاشدنمان به بخشیده شدن توسط خدا!امیدبرای بنده های عاصی همچون من که هنوزکاری نکرده ایم...

این روزها خانه ی آقاامیرالمؤمنین(ع) پرشورشعف است.همه منتظرآقایی هستن ازتباربهشت آقایی کریم...کریم وغریب...

ای کریم اهل بیت!نظری به من سرپاتقصیر بینداز.به دستهای خالی ام که بر دامان پرمهرشما چسبیده است نگاه کن...این دلدادگی هایم برای شماازبچگی وجودداشته است...خودتان مرابامهرتان آشناکرده اید.تورابه جان مادری که دستش رادرکوچه هاگرفتی دستم رابگیر...

مولاجان!آمده ام وبه توپناه آورده ام مرانجات بده ازهمه ی گناهانی که مرااحاطه کرده اند...

ای مظلوم!چقدرغریب بودی میان مردمانی که به عدد انگشتان دست یاورتونبودندوغریب تر میان یارانت که آنان نیزتوراخوارکننده مسلمین میخواندند...

ای آقای دل من!ای کریم شهرمدینه گویی هزاران چراغ سعودی توحیداست ویک چراغ بالای مزارت شرک...اما توراازهمه ی آقایان عالم نیزبیشتردوست دارم که تونیزکریم آل الله وحسن مجتبی حضرت مادری...

دل نوشت:ازهمان وقت غریب شدی که همه ی صحنه های کوچه رادیدی اما سکوت کردی...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله