چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با موضوع «شعر آیینی» ثبت شده است

خیلی اشکـــ ریختم با این شعر

خیلی حالم را خوب کرد

تا آخرش بخونید ومن بیچاره جامونده از حرم ،گناهکار را هم دعا کنید .

بسم الله...

روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم...

من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم..


فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم...

با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم...

ای پیر غلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم...

بر چایی ریز روضه تان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا غبطه میخورم...

با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم..
آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم..

حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم..

من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم..

حال مجاورین حرم هم حکایتی است..
هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم...

دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم..

دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..

این اربعین اگر نروم تا به کربلا...
بر زائران کرببلا غبطه میخورم.
..
خون دل نوشت:
خواهـــــرم !!!بــاور کن اعضای بدنت را تا مُحرِم نکنی مَحرم ِ ارباب نمی شوی... آخر می دانی؟ غیرتی بود عباس (ع)... معجرت را دریاب!
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

ای داغدار اصلی این روضه ها بیا

صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا

 

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه

ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

 

بالا گرفته ایم برایت دو دست را

ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

 

فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای

دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

 

از هیچکس به جز تو نداریم انتظار

بر دستهای توست فقط چشم ما بیا

 

هفته به هفته می گذرد با خیال تو

پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا

 

بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای

ای خون جگر ز قامت زینب بیا

 

عرض ارادت کم ما را قبول کن

امسال هم محرم ما را قبول کن

*عکس جمکران - سه شنبه 29مهر-26ذی الحجه - اذان مغرب*

العلماء باقون مابقی الدهر ...شادی روح حضرت آیت الله مهدوی کنی(رضوان الله علیه) الفاتحه مع الصلوات

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم 
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم 

توبه کردیم که تا سایه هیأت باقیست 
لحظه ای حسرت آن جنت اعلا نخوریم 

ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین 
نان هر سفره بجز سفره زهرا نخوریم 

گرچه فردا همه از حشمت تو حیرانند 
ما قیامت ز کرامات شما جا نخوریم
خدایا میدونم بدم میدونم غرق گناهم...میدونم اوضاعم خیلی خرابه ...ولی چه کنم؟؟کجارا دارم جز در خونت؟کی دارم به غیر ارباب ؟؟...
دستم خالی ...دلم پر گناهه اما کلی حاجت دارم ...آی ارباب به حق این کاروانی که امروز راهی کربلا میشه ...به حق اون شیش ماهت به حق بی بی رقیه...به حق علمدار خیمه ها ...حاجتم بده...!! آخه کجا برم جز در این خونه ؟؟!!آی ارباب ببخش این گناهای منه ...آدمم کن ..بزار پاک وارد محرم بشم ...عرفه بگذره آدم نشده باشم چه کار باید کنم ؟؟نزار نوکرت دست خالی از در خونتون بره ..!!
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در واژه های شعر تو دیدم  وقار را

حُجب و حیایِ فاطمی این تبار را

 

با تیغ خطبه ، فاتح صفین کوفه ای

مولا سپرده دست شما ذوالفقار را

 

در اوج بیکران خودت مست می کِشی

هفتاد و دو ستاره ی دنباله دار را

 

درس حجاب می دهد این آستین شرم

معنا کنید روسری وصله دار را

 

با واژه های «هیزم» و «مسمار» و «شعله ها»

 آتش زنید مستمع بی قرار را

 

خانم اگر اشاره به طشت طلا کنید

خون گریه می کنیم خزان تا بهار را

 

چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است

دیدی کنار طشت، بساط  قمار را

 

زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا!

از دست داده ام به خدا اختیار را

 

این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته ای

بر روی دست پیرهن شهریار را

 

اکسیر اشک روضه تان مس طلا کند

وقتش رسیده است بسنجی عیار را
 

**وفات حضرت زینب سلام الله بر پیشگاه حضرت بقیه الله وهمه ی دوستداران اهل بیت تسلیت باد**

جای همه خالی خدا سنگ تموم گذاشت توی مهمونی که دعوتم کرده بود ...
ولی بازم خیلی جاها من میشدم اون بنده فراری ...
دم دمای اذان صبح ...فارغ از نمازها دعاها که میشدم ...
تازه دلم میشد فاطمیه ای ...تازه اشک بود که ...
خدایا به حق اشکای بنده های خوبت تو همین اعتکاف حاجت ماهم بده ...
امروز نزدیک غروب خطای آخر دعای ام داوود ...
همش دلم شور میزد میگفتم خدا تموم شد اگه کاری نکرده باشم چی؟!...
همینجور که تسبیح تربتم دستم بود دستم آوردم بالا گفتم خدایا به همه ی عظمتت قسمت دادم
به نام های متبرکت به فرشتگان درگاهت به جبرئیلت به میکائیلت 
به پیامبرانت ...خدایا سوره های عظیمی از قرآنت خوندم ...اگه نبخشیم چی؟!
با خودم گفتم  خداجون: من یه ارباب دارم... خدا مگه میشه اسم حسین بیارم حاجتم ندی !!
با همه ی بدی هام جونمو لباس مشکی هام ...هیچ جای دنیا را باروضه ها عوض نمیکنم ..!!
همین بس که حسیــــــن ارباب منه ...ومن کنیزی میکنم در خونش ...
خدا اگه حالا میتونی نده حاجتمو؟!
گفتم خدا  اگه مادر این ارباب صداش کنم دیگه شک ندارم دست پر از در خونت میرم ...
تو سجده ی آخری ...گفتم خدا حاج شیخ عباس تو مفاتیح نوشته اگر به اندازه ی بال مگسی اشک بریزی حاجت روایی ....
پس خدا تو میدونی ...جانماز خیس از اشک من ...برات کربلایی خاص  ...و اربابم مادرش  ...
 
دل نوشت:
موقع نمازم که می شود، فرشته ی چپ و راست ، عزا می گیرند که چه کنند؛ « إیاک نعبد » را جزء حرفهای خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ..!!!
 
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بعدِ زهرا با امیرالمومنین همسر شدی
کودکان را با نوازش، مادری دیگر شدی
با علی همسفره بودن یک مقام ساده نیست

برکت از نامش گرفتی، خادم الحیدر شدی!
داشت دستانِ خدا باب الحوائج می کشید
سمت آغوش تو آمد، ماه را لنگر شدی
حضرت هاجر اگر زمزم به نامش پا گرفت
رو به دریای ابالفضلت، پُر از هاجر شدی
کرده ای از جان و دل عباس را وقف حسین
مادری کردی برایش؛ بهترین مادرشدی
 
 
**وفات حضرت ام البنین بر همه ی محبان اهل بیت تسلیت باد**
 
این پست تقدیم به مادر نمونه و والا مقام شهیدان مهدی محسن و علی حاج رضایی که با تقدیم سه فرزند خود در راه ولایت نشان داد این انقلاب برای به ثمر رسیدن ام البنین های بسیاری دارد...
**برای شادی روحش صلوات**
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
دل نوشت:
ای علمدار لکنت زبان گرفته ام از رقص پرچمت یک کربلا مرا بطلب جان مادرت...
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

چشم من را کرده ای تر فاطمه
میزنی بر قلبم آذر فاطمه
 
کمتر این روزها پیش چشم من
چادرت را میکنی سر فاطمه
 
رو سفید آمده بیرون موی تو
در مصاف سخت با در فاطمه
ظرف چندین ماه ای آیینه ام
میشود جسمت مقعر فاطمه
 
ساقه ی بشکسته ات کرده تورا
بیشتر چون یاس پرپر فاطمه
دارم از زیر زبان مجتبی
میکشم حرفی ز معجر فاطمه
تا شفا پیدا کنی ای همسرم
نذر کردم ختم کوثر فاطمه
.
.
.
.
ای خدا خیلی خدایی کردی در حق من ...خداجون کرمت شکر فاطمیه دوم هم اومد من زنده بودم ...
ان شالله تو روضه هاراهم میدی ... رو سیاهم ولی جایی ندارم غیر در خونه مادر...
هرکسی را بهش بدی کنی دیگه نگاهت نمیکنه ولی مادر که اینجوری نیست ..
مادر بچه اش با همه ی بدی هاش دوست داره..گاهی وقتا تنبیه اش میکنه... ولی دستشو ول نمیکنه ...
 
مــــــــادر من اون بچه بد اونکه بیشتر از همه اذیتت میکنه ...
ولی تورا به حق شهدا به حق اون بچه های سر به راهت اونایی که دم آخر اسم شما سر زبونشون بود ..
به حق حاج محسن ... یه دستی هم به سر این بچه ناخلفت بکش ...سربه راهش کن...
دلم تنگه الهی العفو گفتن زیر آسمان چوبی مسجد آقا میرزا حسین(ره) بنویس برام ...
 
مـــــــــــادردل خوشیم همین روضه هاست ...بشینم تو روضه برات گریه کنم...
دل خوشیم شده همین لباس مشکی هام که شب عیدی جدام کرده ازبین همه ...
عزادارتم مادر...نگاهم کن ...
 
مـــــــادر از دلم خبر داری ...دیدی گریه هام ...دیدی بی قرارهام ...
به غیر دعای خودت ...هیچی این گره را باز نمیکنه ...دعا کن...
 
حاج محسن امشب مادرم برات آوردم ... کمک کن ...روی مادر زمین نزن ...
مــــــــادر میمیرم اگه یه روز دستم ول کنی اگه بگی برو از در خونه ام ...
 
دلم میسوزد این روزها برای کودکی که صدایت زد 
کَلِّمینی یا أمّا ... أنا إِبنُکَ اِلحُسِین  ولی جوابی نمیشنود ...
 
مــــــــادر به حق بچه هات دعامون کن.
دل نوشت:
مـا , در کــوچــه هـای تنــــگ زمـانـــه مــان بـرای یـاری امــام غـائـبمــان سـیــلی که هــیچ... غــصه هـم نخـوردیــم...
 
 
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی، خوش سلیقه ام!
 
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
 
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
 
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
 
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

 
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
 
آیینه ی پر از ترکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
 
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
 
از دست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
 
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
 
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
 
جارو نکش! که عطر بهشت است می بری
رویِ مرا زمین نزن این روز آخری
 
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
 
گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...
 
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!
 
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیر خدا را درست کن
 
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری!
دست شکسته جانب دستاس می بری!
 
جانِ علی بگو که تو با این همه تبت!
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت!
 
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست !
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست !
 
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی، لبِ پسرت سوخت فاطمه
 
حرف از کفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
 
 
 دل نوشت:

برای مادری گریه کن

که می خواستند

 غصب کنند

 حتی گریۀ او را

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود
زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود

چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش
انار تازه بچیند برای او در عرش

صدای پا که می آید... علی ست شاید... نه...
همیشه پشت در اما...کسی که باید... نه...

نسیمی از خم کوچه، بهار می آورد
علی برای حبیبش انار می آورد

خبر دهان به دهان شد انار را بردند
و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند
انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...
به چادرت ننشیند غبار هم... اما...

 

گاهی روزگار چنان بر سرتاسر وجودم غم مینشاندکه دوای دردش جز روضه ی مادرم نیست ...

دلم تنگه برای روضه های مادر ...بوی فاطمیه خیلی دلمو هوایی کرده ...

به یاد فاطمیه سال گذشته زیر آسمان چوبی مسجد آقا میزراحسین :

مــــــادر با دست خسته ات کردی دعایم ...

با اشک نیمه شب دادی نجاتم ...

ای مهربان ترین مادر زلطفت سینه زن ابوالفضل حسینم....

آه مادر میروی از خانه ی ما ...آه بابا میشود تنهای تنها

دل نوشت :

خدایا امسالم برام بنویس روضه ی فاطمیه مسجد آقا میرزاحسین راخیلی دلم تنگه ...

خدایا امسال فاطمیه خیلی کار دارم با مادر ...خیلی...

اگه دستم از روضه ها کوتاه باشه بیچاره ام خداجون خودت بهم رحم کن..

خون دل نوشت:

این روزا زندگی مون شده خون دل نمیدونم چرا همش یاد این جمله شهیدرجایی میافتم که گفت:

یک نان را 35 میلیون نفری میخوریم ولی زیر بار زور نمیرویم.

اما حالا ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

 

 

 

 

در سیر دل جبریل هم بال و پرش ریخت

وقت طواف چهارمش خاکسترش ریخت

 

فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش

هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت

 

از زینبش زهرای دیگر ساخت زهرا

مادر تمام خویش را در دخترش ریخت

 

او «زینت» است و بی نیاز از زینتی هاست

پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت

 

وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم

نهج البلاغه بود که از منبرش ریخت

 

وقتی دهان وا کرد، از بس که غیورند

مولا صدای خویش را در حنجرش ریخت

 

در کوفه حتی سایه اش را هم ندیدند

فرمود: غُضّوا... چشم ها در محضرش ریخت

 

زن بود اما با ابهّت حرف می زد

مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت

 

وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته

پوشیه های عرش را روی سرش ریخت

 

به مرقدش، تازه نگاه چپ نکرده!

صد لشگر تازه نفس دور و برش ریخت

 

یک گوشه از خشمش اباالفضل آفرین است

گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت

 

هجده سر بالای نیزه لشگرش بود

تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت

 

وقتی هجوم سنگ ها پایان گرفتند

خواهر دلش ریخت، برادر هم سرش ریخت

 

با نیزه می کردند بازی نیزه داران

آن قدر خون از نیزه ها بر معجرش ریخت...

 

آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی

در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت


 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

مزد چهل روز پریشانی هایت زائر

از میان همه کردند جدایت زائر


دست  ارباب خودش دوخته بر قامت تو

خلعت نوکری خویش برایت زائر


بی سبب نیست خدا هم به شما مینازد

حضرت فاطمه کرده ست دعایت زائر


هر سلام تو، جهان در تب و تاب است

با لرزش آهنگ صدایت زائر


کاش در صحن علمدار، به یادت آرند

ما را به میان گریه هایت زائر


آهسته قدم بزن، خدا می داند

جا مانده دلی به زیر پایت زائر


این ذکر «حسین حسین» مرا خواهد کشت

مستانه بخوان، جان به فدایت زائر

دل نوشت:جامانده ام...دلم خون است...دعایم کنید...






  • کنیز حضرت مادر سلام الله