چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

تو می دانی و همه می دانند که اگر قرار به شماره باشد
تو اولی...
اگر زن نبود؛اگر مادر نبود؛مرد به کجا می رسید؟
مگر اینگونه نیست که می گویند:
«از دامن زن، مرد به معراج می رود»؟
نه! تو فقط برای به معراج بردن مردان آفریده نشده ای!
پرورش مردانی اینچنین، از افتخارات توست...
تو زنی! ؛ یک انسان! با تمام حقوق آزادی یک انسان
به یاد نمی آوری روزگارت را قبل از اسلام؟
زنده به گور شدن دختران را؟ظلمی که به تو می شد را فراموش کرده ای؟
اگر فراموش کرده ای بیا تا برایت از روم و یونان و ... بگویم!
اسلام تو را در بند کشیده است؟
این پیغمبر اسلام نبود که در عصر جاهلیت؛ زمانی که دخترانشان را زنده به گور می کردند دست فاطمه(س) را بوسید و او را برکت نامید؟
نشنیده ای وکالت خدا برای فاطمه(س) و جبرئیل برای علی(ع) در آسمان را؟
از کجا تا کجا !
با کدام مقیاس می توان سنجید؟
خداوند همه مهربانی ها را به دستان تو بخشیده
به تو زیبایی عطا کرده...
برای تو حجاب قرار داده تا زیبایی ات ارزانی همه نشود...
حجاب ارزش توست!
نه! هیچ کس جز خودت نمی تواند تو را جنس دوم خطاب کند!

تو...با فراموش کردن ارزش هایت؛ با دست کم گرفتن توانایی هایت خودت را جنس دوم می نامی!تو را چه شده است؟

 

 

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بوی غم می آید ...

نمی دانم چرا در کوچه پس کوچه های دلم ، احساس می کنم گمشده ای داشته ام که نزدیک می شود ...

آیا بوی پیراهن یوسف من است که در فضای قلبم پیچیده ؟! 

آیا لیلی بار دیگر هوای شکستن دل مجنون را دارد ؟!

چرا هوا ، باز هوای عاشقی شده ؟!

چرا زبانم .... زبان .... دلم میخواهد بگویم .... بگویم ..... حسین

ارباب ؟!

آیا این تویی که می آیی ؟ این قافله ی توست که به نینوا می رود ؟!

آیا اصغر تو توانسته با صدای قافله ، آرام بخوابد ؟

رباب چه ذوقی می کند وقتی اصغرش می خنند ....

راستی حال عباس بن علی چگونه است ؟ عباسی که آرامش قلب خواهرت زینب است .....

هنوز هم با دیدن قد و بالای علی اکبرت یاد پیغمبر می افتی ؟

چه می گوییم .... مرا ببخشید . ... نمی دانم چرا اینها را گفتم . شاید دلم .... هوای حرم .... روضه و پرچم ... باز محرم ......

آری !!!! این بوی آشنا !!! بوی محرم ارباب است ....

دوباره پیراهن مشکی ....

دوباره هیئت و روضه .....

دوباره سینه زنی برای غربت دردانه زهرا .....

محرم سلام .... سینه زن سلام  .... ارباب سلام .... یوسف فاطمه سلام .....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله




تا که خون در رگ است و جان به تنم
به عزیزت قسم که سینه زنم
آنکه از گاهواره تا مردن
دیده اش از غمت تر است منم
شیر مادر نخورده، بابایم
تربتت را گذاشته در دهنم
عاقبت بین روضه می میرم
جامه نوکری شود کفنم
یا کریم کریم می باشم
من حسینی ز دولت حسنم
در جوانی ز ماتمت پیرم
گر بگویی بمیر، می میرم
من که اینگونه در هیاهویم
تا نفس هست از تو می گویم
جان زهرا همیشه وقت نماز
مهری از تربت تو می جویم
کنج هیئت دل کدر شده را
زود با اشک و آه می شویم
عطر سیب حضور سرخت را
دائما بین روضه می بویم
روضه خوان قتلگاه رفته و من
زائر ناله های بانویم
مادرت بود بیقرارم کرد
در این خانه ماندگارم کرد
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

به حال من دو سه روزی فقط امان بدهید

به این جنازه بی جان دوباره جان بدهید

اگر بناست بیایم که راضی ام، اما

اگر بناست نیایم به "دیگران" بدهید

اگر بناست نیایم نمی شود یک بار

میان خواب حرم را به من نشان بدهید؟

اگر بناست نیایم به این دل زخمی

برای صبر فقط ذره ای توان بدهید

برای اذن زیارت فقط همین کافیست

که باز از افق کربلا اذان بدهید

برای آنکه دوباره مسیر گم نشود

فقط به پرچم سرخ حرم تکان بدهید

حرم که قسمت ما نیست لااقل آقا

برای درک محرم به ما امان بدهید...

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله