چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیام شفاهی حضرت آقا به تشکل‌های دانشجویی انقلابی : 
 
 
 
 

سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاشهای جهادگونه‌ی آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکّر کنید و چند نکته را به آنان یادآوری کنید:
۱) در کنار تحصیل علم و دانش، از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌‌السّلام) بهره ببرید.

۲) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه‌ی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالک‌اشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید.

۳)نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه‌هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را به‌کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.

۴)تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارز‌شهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید.

۵)افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آینده‌ای امیدبخش در پیشِ‌رو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلّه‌های پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.

 

 

دل نوشت:

آن روز ها که بچه تر بودم .. وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته" دعایِ کـمیل می رسیدم... باران بود که می بارید... این روز ها که باید آدم تـــــر شده باشم، اگر حال دعـــایی باشد(که نیست!!) .... دیگر "کیف تؤلمه النار" هم تـــکانم نمی دهد...

 

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
 

کربلا ما را به سوی خود فرا می‌خواند و ارواح مشتاق ما بی‌تابانه، همچون کبوتران حرمـ.. به‌ سوی کربلا بال می‌گشایند. بار دیگر صدای «هل من ناصر» امام عشق در دل تاریخ بلند است و ... هر آن‌کس در هر زمان و در هر جا به این صدا لبیک گوید کربلایی است و کربلا میزان عشق است واهل الله را از اغیار جدا می‌کند..... کربلا ما را نیز در خیل کربلائیان بپذیر...
 "سید شهیدان اهل قلم"

دلم تنگه برا حرم ارباب 
دلم تنگه براکربلا 
دلم تنگه برا شش گوشه 
دلم تنگه برا تل زینبیه
دلم تنگه برا بین الحرمین
دلم تنگه برا حرم سقا
دلم تنگه برا خیمه گاه 
دلم تنگه برا برای ذره ذره خاک کربلا
تسبیح تربتم تو دستام میگیرم همین منا آروم میکنه ولی ارباب خیلی دلـــــــم تنگه....
کربلا رفته ها حال الان منا خوب میفهمن
با یه عکس با یه جمله با یه اسم زود دلت هوایی میشه ...
دلــ مـــ امــــ شــ بـــ هـــ و ا یـــ یــــ
اربــــ ا بـــــ  دســــ تــــ مــــ و بـــــ گــــ یـــــ ر
 
 
 
دل نوشت:
این همه آدم رفتند و نیامده اند؛ و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند:‏
نیامــد نیامـــد ... ای اهل حرم میـــر و علمـــدار نیامـــد‎ ...
...دعام کنید ان شالله خدا به حق شما خوبان من رو سیاهم ببخش...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود
زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود

چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش
انار تازه بچیند برای او در عرش

صدای پا که می آید... علی ست شاید... نه...
همیشه پشت در اما...کسی که باید... نه...

نسیمی از خم کوچه، بهار می آورد
علی برای حبیبش انار می آورد

خبر دهان به دهان شد انار را بردند
و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند
انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...
به چادرت ننشیند غبار هم... اما...

 

گاهی روزگار چنان بر سرتاسر وجودم غم مینشاندکه دوای دردش جز روضه ی مادرم نیست ...

دلم تنگه برای روضه های مادر ...بوی فاطمیه خیلی دلمو هوایی کرده ...

به یاد فاطمیه سال گذشته زیر آسمان چوبی مسجد آقا میزراحسین :

مــــــادر با دست خسته ات کردی دعایم ...

با اشک نیمه شب دادی نجاتم ...

ای مهربان ترین مادر زلطفت سینه زن ابوالفضل حسینم....

آه مادر میروی از خانه ی ما ...آه بابا میشود تنهای تنها

دل نوشت :

خدایا امسالم برام بنویس روضه ی فاطمیه مسجد آقا میرزاحسین راخیلی دلم تنگه ...

خدایا امسال فاطمیه خیلی کار دارم با مادر ...خیلی...

اگه دستم از روضه ها کوتاه باشه بیچاره ام خداجون خودت بهم رحم کن..

خون دل نوشت:

این روزا زندگی مون شده خون دل نمیدونم چرا همش یاد این جمله شهیدرجایی میافتم که گفت:

یک نان را 35 میلیون نفری میخوریم ولی زیر بار زور نمیرویم.

اما حالا ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

و باز هم اسفند از راه رسید ...خیلی ها در تب تاب شب عیدن ...

بلاخره سالی نو میشود جلو چشم دوست وفامیل زشته اگر خرید جدیدی برای خانه نکنیم ...

بلاخره تعطیلاتی گفتن زشته است اگر برنامه مسافرتی را ترتیب ندهیم!!

ولی من خیلی ها هم میشناسم که امسال داغدار مادری غم دیده اند...

اکثریت آنها هم عیدی سرتا سر ماتم را در پیش رو دارن ...عیدی دمادم باروضه ی مادر...

خیلی هاهم در تب تاب مهیا شدن برای رفتن به کربلای ایران هستن...

خیلی هام مثل خود من جامانده اند...

یادش به خیر پارسال همین موقع ها بود داشتم خودمو آماده میکردم برای این سفر...

چقدر خوشحال بودم ...

ولی این روزها همش جامیمونم از روضه ها...از همه چی...!!

اسم جنوب که میاد داغ دلم تازه میشه ...

ولی خودم میدونم خیلی جاها کم شهدا گذاشتم خیلی جاها دل آقاصاحب الزمان شکوندم ...

حقم نیست بیام ....

حاج محسن که دیگه هیچی ...خودت ببخشم ...!!

همش زحمتش دادم ...ولی حالا ها کارباهاش دارم حالاها باید دعام کنی حاج محسن عزیزم...

از همین جا از همه ی کسانی که امسال میرن به کربلای ایران التماس دعا دارم.

دل نوشت:

جامانده را به غیر فغان کار بار نیست ای دوست از تبار شهیدان بخوان مرا

 

"به اطلاع علاقمندان میرسانم که هئیت یادیاران در ایام نوروز اردوی سفر به جنوب رابرگزار میکند"

برای کسب اطلاعات بیشتر به وبلاگ هئیت یادیاران مراجعه کنید.

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

من امام ندیده‌ام!

من 15 خرداد 42 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «سربازان من اکنون در گهواره‌ها خفته‌اند...»

من 22بهمن 57 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «انقلاب ما انفجار نور بود...»

من 13 آبان 58 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که : «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود...»

من 5 اردیبهشت 59 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که : «این شن‌ها لشکر خدا بود...»

من 3 خرداد 61 ندیده‌ام!

اما شنیده‌ام که: «خرمشهر را خدا آزاد کرد...»

من 14 خرداد 68 ندیده‌ام!

من چشم که باز کرده‌ام، امام را ندیده‌ام...

شنیده ام صدای لرزان «حیاتی» را که انالله و انا الیه راجعون... اما ندیده‌ام امام را

من جنگ ندیده‌ام... صدای آژیر خطر نشنیده‌ام، به پناهگاه نرفته‌ام

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

من اولین بار نام امام را «امام» نگذاشته‌ام...

من چشم که باز کرده‌ام به جای جماران و روح خدا، حسینیه‌ای دیده‌ام با نام خمینی... به جای روح خدا، سید علی را دیده‌ام...

حضرت ماه را... او که یک «آه» بیشتر از خمینی دارد...

من بزرگتر شده‌ام و او موی سپید کرده...

سن و سال من از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است اما افتخارم این است که سن و سالم برابری می‌کند با سال‌های ولایت جانشین خلف پیر جماران...

من امام را دیده‌ام در تمام این سال‌ها...امام را در حسینیه امام خمینی دیده‌ام

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

اما «یک شبه انقلابی» نشده‌ام... من در 22 بهمن ها قد کشیده ام!

من جنگ تحمیلی ندیده‌ام و تا دلتان بخواهد جنگ تحلیلی دیده‌ام

من چمران و همت و باکری و خرازی ندیده‌ام... اما هنوز هم روز ترور صیاد را یادم هست

من تا دلتان بخواهد تزویر دیده‌ام و فتنه

تا دلتان بخواهد تهدید دیده‌ام و تحریم...

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی‌ها کمتر است!

اما...

من انقلابی‌ام...

من در 22 بهمن‌ها قد کشیده‌ام...

من 23 تیر 78 دیده‌ام

من 9 دی 88 دیده‌ام

من مشارکت 40 میلیونی 88 را دیده‌ام و دهن کجی به قانون را...

من با حساب همان‌ها که سابقه مبارزاتی‌شان از سن و سال من بیشتر است رأی به بی‌قانونی داده‌ام...

من فقط یک بی‌سوادم که هر سال 22 بهمن قرار نانوشته‌ای دارم با روح خدا و خلف صالحش...

من انقلابی‌ام... من با «خدا» و «ناخدای با خدای کشتی انقلاب» عهدبسته‌ام نه با «کدخدا»...

من چشمان معصوم علیرضا را به یک مشت دلار نمی‌فروشم...

من افراطی‌ام!

یک افراطی امام ندیده!

من خاطره از امام ندارم...

من خیلی بیشتر از تعداد سال‌های عمرم تهدید شنیده‌ام که گزینه‌ها روی میز است...

اما شنیده‌ام از همان امامی که ندیده‌ام!

«آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

من ایمان دارم که کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن خداست...

همان خدای ملیک مقتدر...

 






دل نوشت
:
فکرش را که میکنـم... میبینم... گروه ۱+۵ یک شوخیست... وقتی... عالم به دست ۵ تن آل عبا + ۱ سقاست...

خون دل نوشت:
آخر مذاکره چه می شود؟ امیرمومنان علی عزل و خلیفه می شود معاویه. ما هر چه می کشیم از مذاکره کنندگانی چون ابوموسی اشعری است...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

روز ولنتاین را طبق یک ماجرای تاریخی قدیمی که در اروپا اتفاق افتاده است، "روز عشق" نامگذاری کرده اند. حالا دراینکه آن ماجرا چگونه اتفاق افتاده است و چه شده است و اصلا برای یک ایرانی قابل پذیرش است صحبتی نمی کنیم اما مدتی است که این روز و این ماجرا به عنوان نماد مهرورزی و عشق در جامعه ی ایرانی مطرح شده است. دراین باره چند پرسش خودم را دوست دارم که مطرح کنم :

یک : برای ایرانی جماعت که در فرهنگ ادبی اش تا دلتان بخواهد داستان های زیبای عاشقانه و محبت آمیز هست چگونه قصه ی یک کشیش که برای سربازان روم باستان عقدشان را جاری می کرده است می شود سمبل عشق و علاقه؟!

دو : اصلا کسی فکر کرده است که در همان مکتبی که این کشیش زندگی خود را صرف آن کرده است، ازدواج حرام اعلام شده بود؟!

سه : الزاما برای ابراز محبت و علاقه باید منتظر روزی باشیم که آنرا ولنتاین می نامند؟ و به یادبود جناب ولنتاین کشیش به معشوق خود هدیه می دهند؟!

چهار : کسی حواسش هست که اگر بهانه ای برای ابراز علاقه بهتر از ولنتاین هست سراغش برود؟ در فرهنگ داخلی خودمان و فرهنگ دینی خودمان – که بشدت نزدیک به فرهنگ ملی است – آیا بهانه های خوب و متعدد و منطقی نیست که ولنتاین را بخشی از جامعه ما به عنوان روز عشق پذیرفته است؟

پنج : به نظر شما صرف غربی بودن و نام "ولنتاین" نیست که این مناسبت در فرهنگ ما جا افتاده است؟ یعنی چیزی شبیه کالا های بسته بندی شده ی زیبا و دلفریب غربی؟

هر طوری که بخواهیم به این روز نگاه کنیم می بینم که آن جان و روح و اصالت خاصی که در نژاد ایرانی هست را ندارد، اما انگار پرسش آخری که مطرح کردم یک ذره جدی تر از بقیه است، حالا باز یک عده الان می گویند که شما توهم توطئه دارید و این حرف ها!! اما واقعا اگر دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم می بینم که خانواده در ایران بسیار قدرتمند تر از غرب است.

خانواده نقطه ضعف بزرگ غرب است و در این هیچ شکی نیست، با این حال نسخه های مسمومی که از آن جا برای ما صادر میشود بسیار مسموم است.

شاید لازم باشد در فرهنگ دینی و ملی مان در رابطه با کلید واژه "ابراز علاقه" و "عشق" جستجویی مجدد کنیم، فرهنگی در آن پیامبر مهربانی ها می گوید وقتی یک مرد به همسرش می گوید که "دوستت دارم" این جمله هیچگاه از ذهن زن پاک نخواهد شد... و برای این ابراز علاقه هیچ زمان خاص و هیچ بهانه ای را معین نمی کند... مکتبی که در آن خَلق مهربانانه ترین و عاشقانه ترین لحظات برای عاشق و معشوق یک فریضه است.

همین رفتارهای ساده و همین صمیمیت ها و همین راه و روش است که زندگی ایرانی و اسلامی را شکل می دهد... چیزی که به آن می گویند (( سَبک))

زیر لب زمزمه می کنم:  ولنتاین میان جمع ما نامحرم است!

دل نوشت:
ای زن خدا می خواست به تــــو بال و پر بدهـــد گفت چشــمت می زننــــد چـــــــــادر داد....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

قسمت عکاسی وبلاگم را با چند تا از عکسام افتتاح کردم

لطف میکنید اگر با دیده ی نورانی تان سری به این قسمت از وبلاگم بزنید.

برا سلامتی وحاجت روایی بزرگواری که کمکم کردن  وبهم پیشنهاد دادن که عکسام در وبلاگم قرار بدم دعا کنید.برا بنده هم دعا کنید.


دل نوشت درسحرگاه جمعه:

میان منتظرانی که ندبه میخوانند و گویا به صدا کردن ِ تو مجبورند !.. خـُدا کند نباشم من از کسانی که فقط به گــریه-و-زاری ِندبه مشهورند ! ..

...التماس دعا...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

...من و حاج محسن...

***بیست  وهشتمین سالگرد بهترین دوست وهمراه زندگیم حاج محسن حاج رضایی***

 

دل نوشت:من به خـــط و خـــــبری از تـــــو قناعت کردم قاصـــدک ! کاش نگـــویی که خــــبر یادت نیست. . . .

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
برسد به دست آقا محسن حاج رضایی!
نشانی: بهشت حوالی کوچه ی مادر...!!

بسم رب الشهدا

سلام علیکم بر طلبه ی بسیجی غیور برمحسن حاج رضایی عزیز.
این روزها حالم اصلا خوب نیست... خودت که بهتر میدونی...
حکمت مصادف شدنش  با آسمانی شدنت را نمیدانم شاید خودت بهتر بدانی...!!!
میدانم خود خواهی محض است اگر بگویم شما فقط شهید من هستی آن هم شما با این سیل مشتاقانت...
ولی شما شهید من هستی... شهید من دعاکن برام که تا آخرین نفسم شهیدم باقی بمونی...ان شالله!
امشب دلم ناخودآگاه رفته است کنار اروند ...نزدیکای کارخانه ی نمک...
میدانم مثل همین ساعتها نشسته ای زیر آتش گلوله دشمن برای خودت با خدای خودت درددل میکنی...
امشب که میروی...دل همه ی بچه ها برایت تنگ میشه...همه سراغت را میگیرن...دلشان تنگ میشود برای
نماز شب هایت..برای گریه های میان مناجات شعبانیه... برای الهی العفوهایت...
حق میدم به رفقایت که برای رفتنت این همه بی تاب باشن...من بااین همه بدی هایم بعدبیست واندی سال دلم میخواهد امشب جان بدهم...
ولی برو که موندن نداره اینجا...خوش به حالت...امشب داداش مهدی میاد سراغت...مادر میاد...
حاج محسن تورا خدا به مادربگو یه نگاهی هم به ماکنه... از طرف من بهش بگو... مادر یه عمر که گدای در خونه ی خودت بچه هاتم...این گدایی ازم نگیر... بگو حاجتم بده...به حق امام حسن که خیلی دوستش دارم...
حاج محسن امشب خیلی بی قرارتم وشدیدا دلم تنگه...نمیتونم بیشتر از این چیزی بگم...بماند بقیه حرفها برای فردا کنار مزارت...آن هم  حضوری!
کمی خصوصی تر :
حاج محسن !! یه بار دیگه به مادر جوونی که خودت بهش اقتدا کردی قسمت میدم...
اون هدیه ای که شب میلاد رسول اکرم وامام صادق به من دادی ... اون حال خوب دم اذون مغرب.. اون گریه ها... که شاهد بر همه ی ایناهم حاج عباس بود وهست... اگه بخوای ازم بگیری...به خود مادر قسم بهم بر میخوره ... دلم خیلی میشکنه...
والسلام        
کنیز حضرت مادر سلام الله
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

فـــــــــــردا

گزینه های روی میزت را بر سرت خواهیم کوباند ! این روز روز شکستن دستی است که بخواهد ماشه بجکاند این روز , روز کوبیدن گزینه های روی میز با میزشان بر سرشان است این روز , روز رو کردن گزینه های ماست گزینه های جمهوری اسلامی مردمانش است چیزی که کرکس ها نمی فهمند !

فــــــــــــردا

همه خواهیم‌آمد همه ی بی سوادهای ایران فردا

با شعار مرگ برآمریکا

به خیابانها می آییم. فردا میاییم تا بی سوادی مان را نشان دنیابدهیم! یاد شهید تهرانی مقدم به خیر که میگفت رو سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.

اسرائیل را نابود خواهیم کرد به کوری چشم همه بد بخواهان ایران وحضرت آقا.

فــــردا خواهـــم آمد همــــراه با شهــــدای شهـــرم

آی جناب کد خدا به گوش باش تا ما زنده ایم و نفس میکشیم نمیزاریم حتی خواب ایران بدون هسته ای را ببینید.بگذار آقایان هر چقدر میخوان برای شما لبخند بزنن وروی خوش نشان دهند.

مهم حرف رهبرم هست که گفتن: من به این مذاکرات خوش بین نیستم.!!

 

 

یادشهید کوروش بابا پور هم به خیر که گفت:

ما نمی خواهیــم فقط کربــلا و قدس را آزاد کنیــم، بلکه هدف ما این است که کاخ سفیــد را به حسینیــه تبدیـل کنیم....

...همینه حرف بچه بسیجی...

دل نوشت:رهبرم..امــــام می دانـــست  که شــما می شوی ناخــدای باخــدای کشـتــی انقــلاب و اِلا با دلـی آرام و قلبــی مطمئــن نمــی رفت.

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله