نامه ای ارسالی به بهشت...
چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۲۰ ق.ظ
برسد به دست آقا محسن حاج رضایی!
نشانی: بهشت حوالی کوچه ی مادر...!!
بسم رب الشهدا
نشانی: بهشت حوالی کوچه ی مادر...!!
بسم رب الشهدا
سلام علیکم بر طلبه ی بسیجی غیور برمحسن حاج رضایی عزیز.
این روزها حالم اصلا خوب نیست... خودت که بهتر میدونی...
حکمت مصادف شدنش با آسمانی شدنت را نمیدانم شاید خودت بهتر بدانی...!!!
میدانم خود خواهی محض است اگر بگویم شما فقط شهید من هستی آن هم شما با این سیل مشتاقانت...
ولی شما شهید من هستی... شهید من دعاکن برام که تا آخرین نفسم شهیدم باقی بمونی...ان شالله!
امشب دلم ناخودآگاه رفته است کنار اروند ...نزدیکای کارخانه ی نمک...
میدانم مثل همین ساعتها نشسته ای زیر آتش گلوله دشمن برای خودت با خدای خودت درددل میکنی...
امشب که میروی...دل همه ی بچه ها برایت تنگ میشه...همه سراغت را میگیرن...دلشان تنگ میشود برای
نماز شب هایت..برای گریه های میان مناجات شعبانیه... برای الهی العفوهایت...
حق میدم به رفقایت که برای رفتنت این همه بی تاب باشن...من بااین همه بدی هایم بعدبیست واندی سال دلم میخواهد امشب جان بدهم...
ولی برو که موندن نداره اینجا...خوش به حالت...امشب داداش مهدی میاد سراغت...مادر میاد...
حاج محسن تورا خدا به مادربگو یه نگاهی هم به ماکنه... از طرف من بهش بگو... مادر یه عمر که گدای در خونه ی خودت بچه هاتم...این گدایی ازم نگیر... بگو حاجتم بده...به حق امام حسن که خیلی دوستش دارم...
حاج محسن امشب خیلی بی قرارتم وشدیدا دلم تنگه...نمیتونم بیشتر از این چیزی بگم...بماند بقیه حرفها برای فردا کنار مزارت...آن هم حضوری!
کمی خصوصی تر :
حاج محسن !! یه بار دیگه به مادر جوونی که خودت بهش اقتدا کردی قسمت میدم...
اون هدیه ای که شب میلاد رسول اکرم وامام صادق به من دادی ... اون حال خوب دم اذون مغرب.. اون گریه ها... که شاهد بر همه ی ایناهم حاج عباس بود وهست... اگه بخوای ازم بگیری...به خود مادر قسم بهم بر میخوره ... دلم خیلی میشکنه...
این روزها حالم اصلا خوب نیست... خودت که بهتر میدونی...
حکمت مصادف شدنش با آسمانی شدنت را نمیدانم شاید خودت بهتر بدانی...!!!
میدانم خود خواهی محض است اگر بگویم شما فقط شهید من هستی آن هم شما با این سیل مشتاقانت...
ولی شما شهید من هستی... شهید من دعاکن برام که تا آخرین نفسم شهیدم باقی بمونی...ان شالله!
امشب دلم ناخودآگاه رفته است کنار اروند ...نزدیکای کارخانه ی نمک...
میدانم مثل همین ساعتها نشسته ای زیر آتش گلوله دشمن برای خودت با خدای خودت درددل میکنی...
امشب که میروی...دل همه ی بچه ها برایت تنگ میشه...همه سراغت را میگیرن...دلشان تنگ میشود برای
نماز شب هایت..برای گریه های میان مناجات شعبانیه... برای الهی العفوهایت...
حق میدم به رفقایت که برای رفتنت این همه بی تاب باشن...من بااین همه بدی هایم بعدبیست واندی سال دلم میخواهد امشب جان بدهم...
ولی برو که موندن نداره اینجا...خوش به حالت...امشب داداش مهدی میاد سراغت...مادر میاد...
حاج محسن تورا خدا به مادربگو یه نگاهی هم به ماکنه... از طرف من بهش بگو... مادر یه عمر که گدای در خونه ی خودت بچه هاتم...این گدایی ازم نگیر... بگو حاجتم بده...به حق امام حسن که خیلی دوستش دارم...
حاج محسن امشب خیلی بی قرارتم وشدیدا دلم تنگه...نمیتونم بیشتر از این چیزی بگم...بماند بقیه حرفها برای فردا کنار مزارت...آن هم حضوری!
کمی خصوصی تر :
حاج محسن !! یه بار دیگه به مادر جوونی که خودت بهش اقتدا کردی قسمت میدم...
اون هدیه ای که شب میلاد رسول اکرم وامام صادق به من دادی ... اون حال خوب دم اذون مغرب.. اون گریه ها... که شاهد بر همه ی ایناهم حاج عباس بود وهست... اگه بخوای ازم بگیری...به خود مادر قسم بهم بر میخوره ... دلم خیلی میشکنه...
والسلام
کنیز حضرت مادر سلام الله
کنیز حضرت مادر سلام الله
- ۹۲/۱۱/۲۳
باسلام وادب...
یک پیشنهاد!
باکمال تواضع در برابر ساحت قدسی پروردگار عالم و مولانا اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
و شما برادرعزیزم وخواهر گرامی ام ؛پیشنهاد می شود بافرارسیدن در ایام شهادت بی بی جان دوعالم
فاطمه زهرا روحنافدا و نگه داشتن پاس حرمت آن اولیا مخدره؛ تمامی بلاگهای خود را در ستون یا هدر آن ؛
به نام قدسی ملیکه پروردگارمتعال مزین نمائیم که در این ایام نشان دهنده عزاداری ما نیز در فضای مجازی و
این سنگر ولایی باشد.تقاضامنداست این پیشنهاد را باکمال احترام ؛به لینکهای دیگر خود اطلاع دهید.
والسلام
من الله التوفیق
ان شاالله
مجنون الحسین جان
23/11/1392