دلمون برات تنگ شده خیلی دل تنگم...کجایی علی آقا؟! 5سال هست که مارا تنها گذاشتی ما و این شهر هزار رنگ را ...
دلمان برایت تنگ شده ...خیلی ها رفتن بعد تو ...اما نامت هنوزم برا سر زبانم هست ...
هنوزم دلم را که میارم کنارت آروم میشوم.5سال پیش در همین شب شهدای گلزار شهرمان خیلی خوشحال بودن از ورود مهمان تازه از راه رسیده
علی آقا از اوضاع احوال ما نپرس حال دلهایمان خراب است ... اصلا حال خودمان هم زیاد مساعد نیست...چه برسد به دلهایمان...
این روزها بدجور حرفای امام مانده هست روی زمین هرکس از هرکجا میرسد یک سازی برای خودش میزند ...
از کنار مغازه ات که رد میشوم دلم خیلی میگیرد بعد از رفتنت مغازه ات همه جور جنسی درونش آمد اما ..من
دلم تنگ است برای همان اسباب بازی های خودت همان عروسکهای قدیمی نه مثل بچه های الان نفری یک تب لت..
علی آقا ستون های چوبی مسجدآقامیرزا حسین شهادت میدهد بر گریه هایت برای مادر...
گفتم مادر ...فاطمیه نزدیک هست اما..عید هم برای خیلی ها نزدیک هست...همانهایی که طنز میسازن در حد پایتخت 3..
خوش به حالت کنار آقارضااسدی چقدر صفا میکنی ...وماهم غرق در گناه خودمان ...
جایگاهت همان جا بود ...شما را چه به غرق شدن دراین دنیای پوچ ...دنیا برای ماست بهشت جاودان هم برای شما ...
***پنجمین سالگرد جانباز شهید علیرضا محمد جعفری گرامی باد ***
خون دل نوشت:
حرکت میان حق و باطـــــل ، « اعتدال » نیست ، « نفاق » است...