برای شهیــــــدم ...
يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۲۷ ب.ظ
برای کسی مینویسم...
که عزیز منه ...
من هرروز با او صحبت میکنم
باهمان عکسی که لبخندی مهربان دارد ....
همان که وقت و بی وقت نگاهش میکنم...همان که جزئی از زندگی ام است...
هر روز و هرشبم با لبخندش شروع وتمام میشود... همان که هر صبح یادش میکنم..وسلامش میکنم
اگر از حال من جویا شوی... حالم خوب است... اصلا مگر میشود بد بود با داشتن تو ... مگر میشود نگاهت کرد وآرامش نداشت ... خوشبختی از این بالاتر که شهیدم تو هستی آرامشم خود خودتی... زندگی میکنم با عنایتت با نگاهت با این دستی که همیشه تو دست تو وهمین باعث میشه چادرم محکم تر بگیرم .. دنیای بی معرفتی حاج محسن دستم ول نکن ... ولم کنی رفتم ...غرق شدم ... دعام کن که سخت محتاج دلم به دعاهات... دعام کن اگه دعات نباشه نمیتونم زندگی کنم ...
که عزیز منه ...
من هرروز با او صحبت میکنم
باهمان عکسی که لبخندی مهربان دارد ....
همان که وقت و بی وقت نگاهش میکنم...همان که جزئی از زندگی ام است...
هر روز و هرشبم با لبخندش شروع وتمام میشود... همان که هر صبح یادش میکنم..وسلامش میکنم
اگر از حال من جویا شوی... حالم خوب است... اصلا مگر میشود بد بود با داشتن تو ... مگر میشود نگاهت کرد وآرامش نداشت ... خوشبختی از این بالاتر که شهیدم تو هستی آرامشم خود خودتی... زندگی میکنم با عنایتت با نگاهت با این دستی که همیشه تو دست تو وهمین باعث میشه چادرم محکم تر بگیرم .. دنیای بی معرفتی حاج محسن دستم ول نکن ... ولم کنی رفتم ...غرق شدم ... دعام کن که سخت محتاج دلم به دعاهات... دعام کن اگه دعات نباشه نمیتونم زندگی کنم ...
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند، فکر عود و چای و اسپند و گلاب افتاده اند، این فراخوان محرم مرزها را هم شکست، ارمنی ها هم به فکر مشک و آب افتاده اند. فردا چله شروع میشه...چهل شب زیارتـــــ عاشورا میخوانیــــم...
- ۹۳/۰۶/۲۳
سلام و رحمت خدا بر شما خواهر خوبم
همیشه بهترین آرزوها نشانه ی سللامت دل و باطن است
امیداست دستتان در دست مادر سادات و سرتان به خاک پای ارباب حسین جان
تا صبح روز خروج لشگر عشق حضرت غریب الغربا؛اباصالح المهدی جان
مستدام باشد....
احسنت به شما ....
اجرکم عندالله
التماس دعای عهد و فرج مولایمان
ان شاالله