چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

تا آسمانت را کمی در بر بگیرد

یک شهر باید عشق را از سر بگیرد

گنجایش ات در سینۀ این خاک‏ها نیست

باید تو را دستان پیغمبر بگیرد

هر کس مزار مادرش را آرزو کرد

باید سراغش را از این دختر بگیرد

بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است

بی‏جذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد

قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار

دار و ندارم را کس دیگر بگیرد

دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت

دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد

در این روزهای شیرین دهه فجر بی انصافی بود اگر امشب روضه مختصری نگیریم برای عمه جان امام زمان...برا خواهر امام رضا علیه السلام...ما روضه ای در دل خودمون گرفتیم...ان شالله قبول هم شده باشه اما...خیلی هام ...بیخیال...آجرک الله ای امام زمان غریبم...آجرک الله ای معین الضعفا..

دل نوشت:آقـــاجـــان...بــی تـــو تمـــام اهــل جهــان رفــــوزه اند ای نمـــره قبولــی دنـیــا دوازده ...

 

{میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه ، از اون پنجره من رو هم دعا کنید..}

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

حـــــــــــــــــــاج محـــــــــســـــــن

دست دلـــ♥ـــ گرفتــه ام را بگیــــر و با خودت ببــــر...

ببــــر بـــه آسمـــان هوایــــی که هرگــــز نگیرد...

ببـــــــر بــه اجابت انبــــــــوه دعــــــا...

گــــله دارم ازت...

اما چی بگم که مردم بر من خورده نگیرن...

یک شهر در تب تاب مراسم سالگردت هستن..اما

من نشستم کنج اتاقم با این صفحه کیبرد هی مینویسم پاک میکنم حرف دل را...

چی بگم آخه...جوابم این نبود...!!

چقدر امتحان بشم...بزار یواش بگم خسته شدم دیگه...

دلم تنگه ...

تنگه روزایی شادی که فقط من بودم تو...

تنگه دوتایی زیارت مادر خوندنمون...

تنگه برا شمع روشن کردن...

برا نشستن کنار مزارت..

برا خاکی شدن چادرم از خاک گلزار...از خاک مزارت..

تنگه برای حرف یواشکی هامون...

تنگه برا...

میبنی چقدر دلتنگی...!!!

بعد این هم سال عاشقی...اولین بار که تنهام میزاری...

خودت اگه نمیخواستی من غلط میکردم هم چین کاری کنم؟؟!!

خودت منا آوردی تو این راه...کجایی پس؟؟!!

کجایی رفیق با معرفت من؟؟!!

بحث رفاقت مونم که مال امروز دیروز نیست مال خیلی ساله...

از همون موقع که مامانم دستمو میگرفت گم نشم تو گلزار...

اصلا اگه یذره هم آبرو دارم بخاطر خود خودته...

حالا میخوای تنهام بزاری؟؟

میخوای همه بهم بخندن بگن حاج محسنم تنهات گذاشت؟؟!!

همینجوریشم ملت منتظرن مسخره کنن..

خدا وکیلی سخته کلمه تنها را بیارم بعد هر بار که تایپش میکنم میگم نه بابا حاج محسن هست کمکم میکنه...تازه اول راهم...

ولی حاجی , رفیق با مرام من ,نزار همه ی دنیای بگن حاج محسن دستتو ول کرد...

نزار بگن تو که ندیدیش براچی سنگشو به سینه میزنی...!!

از این حرفا که زیاد شنیدم...میگن دیوونه ای که  مرید یه عکس یه سنگ قبر شدی؟...

خسته ام رفیق خیلی خسته ...

کمکم کن

تورا به پهلوی شکسته ی , مادر ...قسم میدم...

تورا به دوبرادر شهیدت قسم میدم...حرف حاج مهدی رو که زمین نمیزنی؟!...

تورا به دوستان خوابیده در گلزارت قسم میدم...

به اروند.. وشهدایی که هنوزم اروند هستن...قسم میدم..

گــــــــره از ایــــن کــــار مــــا بــــاز کــــن...

دل نوشت :

انی سلم لمن سالمکم...دارم سعی میکنم لااقل از بدهایی باشم که خوب ها را
دوست دارند...!

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

 

با خون دلت آقا انقلابمان 35 ساله شد آقاجان ممنون که با تمام توان بعد رفتن امام خمینی (ره)انقلاب را به اینجا رساندید شمع شدین و سوختین و آب شدین، خون دل خوردین و جلوی یه دنیا وایسادین. سرباز کوچکتون تبریک می گه حالا من که سنم از سن انقلاب کمتر است با تمام شرمندگیم اما قول میدم جونم پیش کشتون باشه... تبریک به تمام اهالیه کشوری که از ظلمت نجات یافتند...

 

 

دل نوشت:حاج محسن ...دوست دارم..تو باشی ، من باشم و دیگر هیچ ... دنیا هم ارزانی خودشان !

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلم تنگه مجنونی شده که اصلا ندیدم...

من که دارم زندگی خودمو میکنم...

خودش میاد سراغم...وگرنه من کجا مجنون کجا؟!

دلم مجنون میخواهد...

شایدم یه دعایی از طرفای مجنون...

شایدم خاک مجنون..

.شاید شهید گمنام...

شاید زیارت حضرت مادر...

شاید دلم تنگ حاج عباس...

ای دل آخه چقدر بی قراری...؟؟

دل نوشت: آی شهدا مقاومت از ما ....شفاعت از شما... بسم الله...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

مـن یـک افـراطـی ام ...

بهشتی ، دیالمه ، رجب_بیگی ، وزوایی و ... همه و همه افراطی بودند ، چون که در خط_امام بودند و اسلام آمریکایی را بر ملا کردند ...


همت هم یک افراطی بود چرا که گفت :

زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند، زمان بنی‌صدر هم برچسب منافق ، الان هم برچسب خشک_مقدس و تحجر ، هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب‌ بارانمان کردند، حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنیم، اما بسیجیان دلسرد نمی شوند! حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!!

در دوران به اصطلاح ، اصلاحات هم به ما می گفتند لباس شخصی ، تندرو ، متحجر و ....

باکی نیست ...

احمدی روشن هم یک افراطی بود ، چون که خط قرمزش ولایت_فقیه بود ...


حال میخواهی به جلیلی رای داده باشی و یا به قالیباف و یا به غرضی ...

مهم اینست که تو جزو 49و نیم درصدی هستی که به شیخ تدبیر رای ندادی ...
پس تو افراطی و بی قانون هستی ، و باید به گوشه رینگ برده شوی ...!!!

آری برادر و خواهر من اینست رسم روزگار ...

هرچقدر بیشتر خون دل بخوری ، بیشتر برچسب می خوری ...
ولی ما را چه باک از برچسب ...

 

 

خون دل نوشت: اعتدال تویی که در پرده ایی و الا ما یا افراطیم یا تفریط...

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بسم الله...

نمیدانم از کی بود کجا بود؟

ولی من عاشق شدم...

عاشق همون کسی که عصرهای پنجشنبه سرش خیلی شلوغه..

حالا شاهد بر این احوال دل من هست...

شاهد این ذره ذره آب شدن من هست..

حاج محسن یه قلب مگه چقدر توان داره یهو دیدی وایستاد برای همیشه...

حاج محسن توکه خودت همه کاره بودی همه ی کاره هستی!

تو که خودت همه چیزا دیدی؟!!ندیدی؟؟

پس چــــــــــرا باهام اینجوری کردی؟؟؟

زمین خوردنم دیدن داشت؟؟

یه عمر که زمین خوردتم...یه عمر بیچاره اتم...پس چرا؟؟

حاج محسن دل شکوندن که تو مرامت نیست بخاطر همین هنوز امید دارم...

حاج محسن میبینی بغضای این دوروزه ی منا؟؟دیدی حال دیروزمو؟؟؟

آخ حاج محسن بی خبری داره بیچاره ام میکنه توکمکم کن یخورده حالم بهتر بشه...

دردم از اینه که تنهام کسی جز خودت از حال دلم خبر نداره...

خودت گفتی برو تو این مسیر کمکم میکنی.حالا بیخیالم شدی؟

آخه کی را دارم غیر از تو؟؟؟

میدونی حالم چجوریه؟؟؟؟

مثل یه بچه که تو شلوغی هیاهوی حرم امام رضا دست مامانشو ول میکنه گم میشه

ولی نگاش همش به گنبد طلاست با خودش میگه تو خونه ی امام مهربون کسی گم نمیشه

مامانش با همه ی دل نگرانیش میگه آقا بچه ام سپردم به تو خودت کمک کن...

حالم مثل اون بچه هست هیچی از آدمای اطرافشو نمیبنه...فقط هواسش به گنبد طلاست...

منم فقط هواسم به حاج محسن... فقط نگاهم امیدم به خود حاج محسن...

نگاه کن به چشم های بارونی من...کمکم کن...

والسلام.

برای کسی که خودش میداند کیست:یادم نمیرود که گفتی :{تو که هستی حس میکنم کل دنیا هم مخالفم باشن تو موافقم باشی کافی است} اگر دلت آنتن میدهد وصدایم را میشنوی
این روزها شدید موافق این حرفت هستم....

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

قسمتی از وصیت نامه شهید دانش آموز آقا حمید شاهرخی:گفتنی ها را گفته ام و نوشتی ها را نوشته ام ولی باز هم کم گفته ام و کم نوشته ام و باز هم نتوانستم حق خودم را در قبال شما ، ای پدر گرامی و مهربان و بزرگوار ، و ای مادر گرامی و بزرگوارم ادا کنم و خودم را در مقابل شما دست خالی می بینم .

 

مناجاتی از دست نوشته های دانشجو شهید محمد آقا شاهرخی: آنگاه که توباشی اما با تو نباشم آنگاه که تو باشی اما با دشمن و آنکه عصیان و خلاف امر تو را پایه نهاد باشم آنگاه که با علم بر نافرمانیت گستاخی دارم و در عبادتت کاهل و از قیامت و دادگاه تو غافل...

دل نوشت: حاج محسن!هوا خوب وبدش فرقی نداره...به هوای تو نفس میکشم هنوز...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در گیر و دار تعلیق غنی سازی و هیاهوی کسل کننده ی این روزها، رفتن که نه! رسیدن حسین نصرتی به کمال، آرامم کرد. حالا بگذار جماعت ترسو، چوب حراج بر دست رنج مصطفای شهید بزنند. چه باک؟ یوم العیار موعود در پیش روست. بگذار شیخ حقوق دان و اصولگرایان مدعی همچنان در تقابل سیاست زده شان، نهضت جهانی اسلام را فراموش کنند! اما حسین نصرتی ها خوب می دانند که غایت نهایی ما در قدس رقم خواهد خورد. و از همین روست که به شامات و دیگر بلاد کوچیده اند.

 

 

 

خون دل نوشت:از شهرها ژنو برای تو کربلا برای من...! من پایبند به توافقات عاشورایم

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

هنوزم....

به دعای زیر قبه ام ایمان دارم...

هنوزم پیرهن مشکی ارباب شال عزا برام از همه چیز مهم تره....

ارباب دعای زیرقبه ام را از خودت میخوام....

با همه ی روسیاهیم ولی ارباب من فقط تو این دنیا یه ارباب دارم...

اربابم فقط یه مادر داره...

آی ارباب خودت میدونی...خودت و مادرت..."حاج محسن و حاج عباس".....

یه وقتایی هست که فقط آدم نیاز داره به دعای دیگران....نه اینکه خدا صدات نشنوه ولی ...

خیلی لنگ یه دعایی...لنگ یه نگاه ... یه دعا یا یه نگاه از جنس نگاهایی با لبخند حاج محسن...

یه دعا از طرفای مجنون از طرف حاج عباس...میدونم گره فقط به دست خودشون باز میشه...

پس حاج محسن قسم به پهلوی شکسته مادرت....قسم به وای مادرم گفتنات...یه نگاه...بیا یبار دیگه بزرگتری کن برا من روسیاه...

حاج عباس قسم به مادری که میدونم تو مجنون زیاد میاد پیشت...قسم به اون چادر خاکیش....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در این غوغای شهر،وقتی دلت میگیرد...وقتی دلت سیر میشود..

از همه ی دنیا..وقتی تمام شهر غریبه میشوند و تو را نمی فهمند...

گریه هایت را نمی بینند...فریاد هایت را نمی شوند...

از گفتن،از رفتن،ازشهید و از شهادت...

وقتی دلت لک میزند برای روبه روی ضریح امام حسین علیه السلام

دلت لک میزند برای ایوان نجف،

برای کف العباس علیه السلام، قتلگاه و تل زینبیه...

لک میزند برای غروب شلمچه و طلائیه و فکه......

برای "جزیره ی مجنونی" که نرفتی ولی...

این زمان است که دلت دیوانه وار جایی میخواهد که بوی این ها را بدهد...تا آرامت کند...از هیاهوها و خستگی ها و دلتنگی ها... تنها جایی که می تواند تو را وصل کند،"شهگلزارــــــدا" شهرت است و درد و دل با شهید خودت...

آن جا آخر دنیــــــاست...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله