گلزار شهدا
پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۵۷ ب.ظ
در این غوغای شهر،وقتی دلت میگیرد...وقتی دلت سیر میشود..
از همه ی دنیا..وقتی تمام شهر غریبه میشوند و تو را نمی فهمند...
گریه هایت را نمی بینند...فریاد هایت را نمی شوند...
از گفتن،از رفتن،ازشهید و از شهادت...
وقتی دلت لک میزند برای روبه روی ضریح امام حسین علیه السلام
دلت لک میزند برای ایوان نجف،
برای کف العباس علیه السلام، قتلگاه و تل زینبیه...
لک میزند برای غروب شلمچه و طلائیه و فکه......
برای "جزیره ی مجنونی" که نرفتی ولی...
این زمان است که دلت دیوانه وار جایی میخواهد که بوی این ها را بدهد...تا آرامت کند...از هیاهوها و خستگی ها و دلتنگی ها... تنها جایی که می تواند تو را وصل کند،"شهگلزارــــــدا" شهرت است و درد و دل با شهید خودت...
آن جا آخر دنیــــــاست...
یه لحظه دلم خواست نقطه چینا رو با سلیقه خودم پر کنم . عذر تقصیر پذیرا باشید !!
جزیره مجنونی که نرفتی ولی ناخواسته دخیلت میکنند به او . ولی حرف ها برایت میزند از خودت . جزیره مجنونی که نرفتی ولی عاشقت می کند .....