چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

{-35-}دوم فروردین یادآور شهدای قهرمان عملیات فتح المبین گرامی باد...{-35-}

شهدای عزیز وقهرمان شهر محلات در عملیات فتح المبین :

شهیدرضاگرانپایه-شهید ابوتراب محمدی-شهید احمد اربابی-

شهید احمدکریمی-شهیدحسن یارمحمدی-شهیدحسین حبیبی-شهیدحسین مسیحی-شهیدامیرحسینی-شهیدرضامهاجری-شهیدرضافیروزی-شهیدرضامیلادی-شهیدسیدحسین علوی-شهیدعباس عرب-شهیدعباس قدس-شهیدعطاالله حسینی-شهید علی اصغربنی اسد-شهید علی اکبرفیروزی-شهیدعلی اکبر محمدرحیمی-شهید علی پورآغاسی-شهید قاسم اسماعیلی-شهیدمحسن امیرخانی-شهیدمحمد نادری-شهیدمهدی عباسی-شهیدمهدی آشوری-شهید مهدی ولیئی-

و دوشهیدی که خیلی بهشون ارادت دارم شهید محمودصادقی ومهدی حاج رضایی

شادی روح بلند همشون صلوات

{-35-}اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم{-35-}

 

 

دل نوشت:

خدایا به زبان می گفتم من لی غیرک اما همه را داشتم جز تو...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

آخرین نوشته سال 92 مرور خاطرات شخصی خودمه دوست نداشتین نخونین وقتتونا نمیگیرم.

سال 92 داره ساعتای آخرشو طی میکنه...

تو سالی که گذشت...

نمیدونم چند بار دل امام زمان خون کردم !!!

آقاببخش منا به خدا اگه اون دعاهای تو قنوت شما نباشه ...بیچاره ام...بازم دعام کن ...

توسالی که گذشت برای اولین بار مرگ یکی از عزیزانم را تجربه کردم یه تجربه ی تلخ وسخت ...

رفتن پدربزرگ عزیزم خیلی سخت بود...از بدترین اتفاقات سال 92 برام بود.

تو سال 92 لحظه های شیرین و به یادماندنی زیادی داشتم...زمستانی بسیار زیبا...واندکی تلخ(شاید لازم بوده)...

تو سال 92 هدیه ای داشتم خیلی دوست داشتنی و بی نظیر از طرف حاج محسن ...

یه هدیه ای که منا هزار برابر عاشق خودش کرد ..!!!

یه اتفاق برام افتاد که شدم مرید حاج عباس ...و مجنون ...

سال 92 گلزارهایی رفتم از جنس بهشت ...!! آسمونی بود وهست ...شک ندارم!!

سال 92 بغض زیاد کردم ...

مثلا لحظه ای که وزیرکشور سابق نتیجه انتخابات را اعلام کرد...یا...لحظه رسیدن بهروز صبوری به مادرش...

یا روز تعلیق غنی سازی...

سال92 مرگـــــ برآمریــــکایی گفتم همچون حامد زمانی پرکار وانقلابی...

"چ "حاتمی کیا و نطق های بعدش هم که محشر بود ...نرفتنش هم به اختتامیه جشنواره فجر خیلی به جا بود...

راستی سبد کالا هم گرفتیم...!!!

اشتون هم که آمد میدان امام...البته اینارا فقط ما دیدیم!!!جاهایی رفت که خانم افخم هم ازش خبر نداشت چه برسد به ما !!!

حضرت آقا هم که تا دلتان بخواهد خون دل خوردن ...

و....

سال 92 برای من سالی سرنوشت ساز بود...خیلی نیاز به دعا دارم...دعا کنید برام...

آخرین دل نوشت سال92 برای دل خودم که گناهام نزاشت مسافر جنوب بشم:

فــکــه ...
حــق میدهــم به آنــها که" تــو را قتلــــگاه "میخوانند ...
حــق دارنــد ...

چه کـــم داری از کربـــلا ... ؟
رمـــل ... آفتاب سوزان ... عطــــش ... شــــهادت ...

 از همین جا از کسایی که قدم رنجه میفرمایند و سر میزنن به وبلاگم چه بزرگوارانی که منا میشناسن ...چه عزیزانی که بنده حقیر نمیشناسن...

اگر حرفی زده شد که باعث آزار شما شده من سرپا تقصیر را به بزرگی خودتون ببخشید...

انشالله سالی فاطمی و پر از خیروبرکت داشته باشید.

یازهرا سلام الله

 

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

 همه ی اندیشه ام اندیشه فرداست

وجودم از تمنای تو سر شار است

زمان در بستر شب خواب وبیدار است

هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز

رود آنجا که میبافتند کولی های جادو گیسوی شب را

همان جاها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند

همان جاها که اخترها به بام قصرها مشعل می افروزند

همان جاها که رهبانان معبد ها ظلمت نیل می سایند

همان جاها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویایی

همین فردا که راه خواب من بسته است

همین فردا که روی پرده پندار من پیداست

همین فردا که مارا روز دیدار است

همین فردا ...همین فردا...

                                                                                             "فریدون مشیری"

 

 

دل نوشت:

هر چه دلم را خالی می کنم باز هم پر می شود از تو ،
چه برکتی دارد دوست داشتنت....
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی، خوش سلیقه ام!
 
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
 
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
 
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
 
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

 
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
 
آیینه ی پر از ترکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
 
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
 
از دست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
 
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
 
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
 
جارو نکش! که عطر بهشت است می بری
رویِ مرا زمین نزن این روز آخری
 
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
 
گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...
 
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!
 
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیر خدا را درست کن
 
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری!
دست شکسته جانب دستاس می بری!
 
جانِ علی بگو که تو با این همه تبت!
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت!
 
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست !
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست !
 
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی، لبِ پسرت سوخت فاطمه
 
حرف از کفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
 
 
 دل نوشت:

برای مادری گریه کن

که می خواستند

 غصب کنند

 حتی گریۀ او را

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بــسم الله

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب هرکی میخواد بیاد تهدیدم کنه سرانجام خود را می دانم هرکس که روشنایی دهد عاقبتش "دار "است سقف خانه را ببین اعدام دست جمعی چراغ ها ...

میخواهم گله کنم از جماعتی که انگار به کلی فرهنگ وآرمان های ایران اسلامی را فراموش کردن !!

ایهاالناس ای مسئولین قدم به قدم رو خون شهدا داریم راه میریم...

ردیف به ردیف این بچه ها خوابیدن تو گلزار که اسلام ناب محمدی از دست نره ...

حالا شماها همه ی تلاشتون کنید که فرهنگ ایران باستان از دست نره وبه فراموشی سپرده نشه!!!

شهدا نرفتن که شماها یه مراسمی یادواره شهدایی شد یه چفیه بندازین رو شونه تون بیاین دم ازشون بزنید!!

رفتن که شماها مرد عمل باشید...چرا وقتی یه عده دلسوز اسلام و شهدا میخوان یه کار فرهنگی کنن جیبای مسئولین خالیه؟؟!!

ولی برای برگزاری جشن های به اصطلاح مذهبی ولی خیلی افتضاحی که دوتاش امسال برگزار شد پول هست ؟!

چرا وقتی یه کار فرهنگی میخواد تو مدرسه ها توسط دانش آموزان به طور خودجوش انجام بشه هیچ کس کمک نمیکنه

تا دیگه همونایی هم کلی شور شوق داشتن بی خیالش میشن ...

بچه های این شهر گوی چوبی نمیخوان بچه های این شهریه سفر خوب راهیان نور میخوان که با شهدا آشنا بشن ...

یه یادوراه شهدا میخوان که شهدا را بشناسن...

اینجوری که داریم پیش میریم مخصوصا با این وضع غیرت پدرا و عفت مادرا شک نکنید بچه های نسل بعد اصلا نمیدونن شهید یعنی چی؟شهید یعنی کی؟

کاش مسئولین شهرمون این هزینه های گزاف و اسراف کردن خرج کار های مفید میکردن

حضرت آقا در همین آخرین بیاناتشون فرمودند از اسراف پرهیز کنید روی سخنشون هم بیشتر با مسئولین بود!!!

چه خوش گفت شهید عزیز شهرمون حسین آقاانصاری:

{ای مسئولین خون شهدا بود که شمارا بر مسند قدرت نشاندپس در همه حال به فکر خون شهدا باشید!!!}

حرف آخرم اینکه مسئولین محترم

 یاد دارالمومنین قدیم به خیر ما که دیگه نفسمون بالا نمیاد حتی  تو همین هوای خیلی عالی و هم کنون بارانی محلات

آلودگی از حد گذشته ...

تورا خدا به درد دل ما نه به خون دل شدن آقا صاحب الزمان فکر کنید...

والسلام.

خون دل نوشت:

غصب فدک ثابت کرد بلوکه کردن دارایی های حق چیز تازه ایی نبوده است. و فاطمه برای احقاق حق دست به افشاگری زد نه مذاکره...! 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی /افتاده نخ چادر او دست نسیمی
               
در خانه ی زهرا همه معراج نشینند/آن جا که به جز چادر او نیست گلیمی

و ...

دل بی تاب فاطمیه هست ...

چیزی دیگه نمونده ...تا رفتن مادرمون ...

امشب دلم میخواد فـــقـــط گریه کنم ...

گریه کنم به حال خودم ...جامونده کربلای ایرانم ...خیلی سخته ...هرکی رو میبنم داره خداحافظی میگیره بره جنوب...

گریه کنم به حال مادری که این روزا تو بستر خوابیده ...

گریه کنم به حال همسری که این روزا فاطمه اش هم ازش رو میگیره ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مدام ماجرای کوچه جلو چشماشه ...

گریه کنم به حال دختری که مادر این روزا به سختی موهاشو شونه میکنه ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مادر مرتب زیر گلوش بوسه میزنه ...

مادر جان!! به خدا زود برا رفتن غریبی مولا را نگاه کن...نگاه کن اشکای حسین رو ...

مادر میدونم دلت گرفته از مردم مدینه ...از  همانهایی که یه عمر سر سجاده ات نشستی دعاشون کردی...

دیدی چطور جواب محبتت را دادن ...

مادر کم کم باید بهم اذن بدی لباس مشکی بپوشم ...شال عزا بندازم ...

مــــادر این روزهـــا دلم مثل پهلویتان شده!!میخواهم دست دلم را بگیری دعایش کنی ...آخر میگوند دعای مادر معجزه هست ...

 

دل نوشت :

زیاد بگو سلام بر "عــلــی" آخر این روزها در مدینه کسی سلامش نمیکند! غم کدام را بخورم ؟سلام ندادن مردم به علــی (ع) را یا سلام های بی جواب علــی(ع) را یا غم بی جواب ماندن سلام های اباصالح المهدی را... 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
 
 
 
بدجوری دلم هوای مقاومتت را کرده مرد...
 
 
خون دل نوشت:
ما رئیس جمهوری می خواهیم که در سازمان ملل هنگام سخنرانی اش مستکبران عالم سالن را ترک کنند. ...

صرفا جهت اطلاع:
قسمت عکاسی وبلاگم با چندعکس یادگاری از سفرجنوب مزین شده

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در صحیفه امام جلد 11 صفحه 160 نقل است که خبرنگار هفته نامه تایم برای متهم کردن ایشان به بی سوادی و نداشتن تخصص و علم اداره حکومت از ایشان می پرسد:
"شما زندگى خیلى منزوى داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللى را مطالعه نکرده ‏اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهى است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگى اجتماعى درگیر نبوده‏ اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمى ‏آورد که ممکن است عواملى در این معادله (سیاست و حکومت داری) باشد که شما نمى‏توانید درک کنید؟
امام روحی فداه در پاسخ به آن خبرنگار دست نشانده می فرمایند:
"ما معادله جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى‏اى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده مى‏شده است را شکسته ‏ایم. ما خود چارچوب جدیدى ساخته ‏ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ‏ایم. از هر عادلى دفاع مى‏کنیم و بر هر ظالمى مى‏تازیم، حال شما اسمش را هرچه مى‏خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانى پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراى امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعى که خواستند هرکسى را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آرى با ضوابط شما من هیچ نمى‏دانم و بهتر است که ندانم" ..
در جای دیگری در جلد چهاردهم صحیفه صفحه 161 امام در پاسخ به ادعاهای بنی صدر منفور، که البته در حین تحصیل دوره دکترایش در ینگه دنیا مسئولیتی در نایب رئیسی مجلس و یا شورای عالی امنیت ملی و یا ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک نداشته و یکسره مشغول درس و بحث بوده ، به خاطر به رخ کشیدن دکترای خود از یکطرف و پائین تر بودن سطح تحصیلات شهید رجایی از طرف دیگر می فرمایند:
"هى نروید دنبال اینکه رجایى علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است. و بعضى از شما علمتان بیشتر از عقلتان است"!

 

دل نوشت:گفته بود «انا مدینه العلم، و علیٌّ بابها» نشنیدم بگوید: «و فاطمةُ شهیدةُ هذا الباب» ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

کجایی فریادرس مستضعفان عالم کجایی؟؟
کجایند آنان که داعیه دروغین حقوق بشر دارند؟؟
سازمان ملل از صهیونیست ها میترسد یا آتش بیار معرکه است !!
صهیونیسم ، القاعده، آنتی بالاکا، فرقی نمیکند؛ فرانسوی ها هم مامورند فقط نظاره گر باشند !!
نسل کشی مسلمانان هم چنان ادامه دارد . . .
من مسلمان چه اقدامی کرده ام . . .؟؟؟
جز اینکه ناظریم بر قتل عام مسلمانان : بحرین . . میانمار . . سوریه . . آفریقای مرکزی
سرمان گرم چه شده ؟؟اوکراین؟ یا بی ادبی ها اوباما وکری؟؟ وسکوت مسئولان باغیرت مان؟؟
آی مردم مسلمانان آفریقای مرکزی را زنده زنده میسوزانن فقط به جرم مسلمان بودنشان 
چرا کسی به داد آنها نمیرسد؟؟چرا فقط به فکر خودمان هستیم؟؟
کاش لااقل یک مرد پیدا میشد وصدای مظلومیت خواهر وبرادر مسلمان ما در آفریقای مرکزی را میشنید وکمک میکرد...

اللهم عجل لولیک الفرج

دل نوشت:گیرم که نان بعد خودت هم درست شد ... نان بدون فاطمه که نان نمی شود..
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلمون برات تنگ شده خیلی دل تنگم...کجایی علی آقا؟! 5سال هست که مارا تنها گذاشتی ما و این شهر هزار رنگ را ...
دلمان برایت تنگ شده ...خیلی ها رفتن بعد تو ...اما نامت هنوزم برا سر زبانم هست ...
هنوزم دلم را که میارم کنارت آروم میشوم.5سال پیش در همین شب شهدای گلزار شهرمان خیلی خوشحال بودن از ورود مهمان تازه از راه رسیده 
علی آقا از اوضاع احوال ما نپرس حال دلهایمان خراب است ... اصلا حال خودمان هم زیاد مساعد نیست...چه برسد به دلهایمان...
این روزها بدجور حرفای امام مانده هست روی زمین هرکس از هرکجا میرسد یک سازی برای خودش میزند ...
از کنار مغازه ات که رد میشوم دلم خیلی میگیرد بعد از رفتنت مغازه ات همه جور جنسی درونش آمد اما ..من 
 دلم تنگ است برای همان اسباب بازی های خودت همان عروسکهای قدیمی نه مثل بچه های الان نفری یک تب لت..
علی آقا ستون های چوبی مسجدآقامیرزا حسین شهادت میدهد بر گریه هایت برای مادر...
گفتم مادر ...فاطمیه نزدیک هست اما..عید هم برای خیلی ها نزدیک هست...همانهایی که طنز میسازن در حد پایتخت 3..
خوش به حالت کنار آقارضااسدی چقدر صفا میکنی ...وماهم غرق در گناه خودمان ...
جایگاهت همان جا بود ...شما را چه به غرق شدن دراین دنیای پوچ ...دنیا برای ماست بهشت جاودان هم برای شما ...

 ***پنجمین سالگرد جانباز شهید علیرضا محمد جعفری گرامی باد ***

خون دل نوشت:

حرکت میان حق و باطـــــل ، « اعتدال » نیست ، « نفاق » است...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله