......
يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۲ ب.ظ
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه ی اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سر شار است
زمان در بستر شب خواب وبیدار است
هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز
رود آنجا که میبافتند کولی های جادو گیسوی شب را
همان جاها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند
همان جاها که اخترها به بام قصرها مشعل می افروزند
همان جاها که رهبانان معبد ها ظلمت نیل می سایند
همان جاها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند
همین فردای افسون ریز رویایی
همین فردا که راه خواب من بسته است
همین فردا که روی پرده پندار من پیداست
همین فردا که مارا روز دیدار است
همین فردا ...همین فردا...
"فریدون مشیری"
دل نوشت:
هر چه دلم را خالی می کنم باز هم پر می شود از تو ،
چه برکتی دارد دوست داشتنت....
- ۹۲/۱۲/۲۵
دل نوشت قشنگی بود . ایضاً شعر زیبایی