بسم الله...
نمیدانم از کی بود کجا بود؟
ولی من عاشق شدم...
عاشق همون کسی که عصرهای پنجشنبه سرش خیلی شلوغه..
حالا شاهد بر این احوال دل من هست...
شاهد این ذره ذره آب شدن من هست..
حاج محسن یه قلب مگه چقدر توان داره یهو دیدی وایستاد برای همیشه...
حاج محسن توکه خودت همه کاره بودی همه ی کاره هستی!
تو که خودت همه چیزا دیدی؟!!ندیدی؟؟
پس چــــــــــرا باهام اینجوری کردی؟؟؟
زمین خوردنم دیدن داشت؟؟
یه عمر که زمین خوردتم...یه عمر بیچاره اتم...پس چرا؟؟
حاج محسن دل شکوندن که تو مرامت نیست بخاطر همین هنوز امید دارم...
حاج محسن میبینی بغضای این دوروزه ی منا؟؟دیدی حال دیروزمو؟؟؟
آخ حاج محسن بی خبری داره بیچاره ام میکنه توکمکم کن یخورده حالم بهتر بشه...
دردم از اینه که تنهام کسی جز خودت از حال دلم خبر نداره...
خودت گفتی برو تو این مسیر کمکم میکنی.حالا بیخیالم شدی؟
آخه کی را دارم غیر از تو؟؟؟
میدونی حالم چجوریه؟؟؟؟
مثل یه بچه که تو شلوغی هیاهوی حرم امام رضا دست مامانشو ول میکنه گم میشه
ولی نگاش همش به گنبد طلاست با خودش میگه تو خونه ی امام مهربون کسی گم نمیشه
مامانش با همه ی دل نگرانیش میگه آقا بچه ام سپردم به تو خودت کمک کن...
حالم مثل اون بچه هست هیچی از آدمای اطرافشو نمیبنه...فقط هواسش به گنبد طلاست...
منم فقط هواسم به حاج محسن... فقط نگاهم امیدم به خود حاج محسن...
نگاه کن به چشم های بارونی من...کمکم کن...
والسلام.
برای کسی که خودش میداند کیست:یادم نمیرود که گفتی :{تو که هستی حس میکنم کل دنیا هم مخالفم باشن تو موافقم باشی کافی است} اگر دلت آنتن میدهد وصدایم را میشنوی
این روزها شدید موافق این حرفت هستم....