میــــسوزم ...
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ب.ظ
من به تمام غروب هایی فکر می کنم که در شب شهادتت بر خاکت پا گذاشتم
بر خاکی که لحظه ای بوییدنش حسرت ثانیه هایم شده
من می سوزم...
و به قول خودت سوختن هم قشنگ است
من در تب تو می سوزم
در تب جاماندن می سوزم
من از غروب های این شهر خسته ام
از آدم های بی محبت و سرد این شهر خسته ام
از غبار این شهر نفسم می گیرد
من فقط ذره ای هوا می خواستم...
ذره ای هوا در خاک تو...
دراین شهر دیگر بوی شهدا نمیاید
غریبیم حاج محسن بدجور غریب ...
کاش توو رفقات یه فکری به حالمون میکردین
کــــــاش ...
پنجشنبه به پنجشنبه باکلی بغض میام پیشت
میگم به دادم برس ...
ولی باز شنبه میشه من میمونم مردم این شهر...گناهامون ...
میسوزم حاج محسن منا ببر
یه جایی که نبینم این دخترکان بی حیا چه برسر این شهر آوردن ...
نبینم که چگونه رو خون شما وایسادن ...
.
.
.
خون دل نوشت:
خیلی خوب شد ما معنای بزدل و شجاع رو توسط روحانی فهمیدیم!
الحمدلله فهمدیدیم شجاع کسی است که میگوید آمریکا با یک بمب سیستم دفاعی مارو ازبین میبره و باید برای این شجاع تور نظامی گذاشت.
فهمیدیم شجاع کسی است که از اون موقعی که اومده آمریکا و اوباما و ... مارو تهدید و تحقیر میکنن ولی صداش در نمیاد.
فهمیدیم شجاع کسی است که شرمن ایرانیارو فریبکار و... مینامه ولی صداش در نمیاد.
فهمیدیم شجاع کسی است که در یک مذاکره شجاعانه در ژنو، فردو و نطنز رو نیمه تعطیل بلکه تعطیل کرد و شجاعانه امتیاز های فراوان رو به طرف های غربی داد.
فهمیدیم شجاع کسی است که از روی شجاعتش در روز قدس نیامد سخنرانی کند تا مبادا مذاکراتش بهم بریزد...
میسوزم.......
من در تب تو می سوزم
در تب جاماندن می سوزم
خیلی قشنگ بود....