چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چادر» ثبت شده است

ما بیخیال چــــــادر مادر نمیشویم 

این جمله باشد از زبون همه دخترای چادری که این هدیه مادر همراه همیشگی آنهاست

****روزتون مبـــــــارک گل دخترای  عزیز  و کنیزای حضرت مــــــــادر سلام الله****

 

دختر جان!
بیا و تو را به جان معصومه‌ی امام رئوف سوگند دخترانگی‌هایت را فقط برای مَحرم‌هایت خرج کن، خنده‌های خوش آب و رنگت مبادا دل پسرکی را بلرزاند!
حالا که نامت گره خورده به فاطمه‌ی معصومه، مبادا حیای زهرایی‌ات ملعبه‌ی دست این دنیا شود ...
فاطمه‌ها ...
معصومه‌ها ...
همه‌ی دخترها ...
لحظه لحظه‌ی قدم‌های امروزت، زندگی دونفرانه‌ی فردایت را می‌سازد،
مبادا به یک غفلت کوچک تمام فردایت بسوزد!!!
تو را به فاطمه‌ی معصومه قسم ... هوای حیایت را داشته باش.

 
میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله بر همگان مبارک باد
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله
 
 

روبروی کمدم ایستاده ام ...وقتی همه ی لباس هایم را پوشیدم ...

نگاه میکنم به چادر مشکیم ...چقدر دلبری میکند برایم هدیه مادر است دیگر...
چقدر قشنگ است این رنگ تیره اش ...چقدر دوستش دارم ...
پوشیده ترین لباس ها هم که پوشیده باشم یک تار مویمم که بیرون نباشد 
تا خودش را روی سرم نیدازم آروم نمیشم ...
کاش این دخترکان مانتویی بد حجاب قدری از این آرامشی را فقط برای ثانیه ای حس میکردن...
کاش میفهمیدن خنکای زیرچادر در این گرمای تابستون چقدر لذت بخش هست ...
کاش میفهمیدن نگاه نکردن چشم های ناپاک چقدر لذت بخش است...
کاش میفهمیدن چه قدر دوست داشتنی تر میشوند در قاب مشکی چادر ...
کاش همه ی زیبایی شان را برای یک نفر میزاشتن ...!!
این روزها به لطف مد لباس های جدید خیابون رفته مون شده خون دل خوردن ...
به خداوندی خدا قسم آی خانم مانتویی بد حجاب ..
شک ندارم شک ندارم تو با این مانتو کوتاه وتنگ شالی که نصف نیمه روی سرت هست
ده برابر من با چادر مشکی روسری گیره زده گرمت میشود ...بیا با چادرمشکی آشتی کن ...
بگذار خدا تو را به فرشته هاش نشون بده ...بگه این بنده ی من ...
تو باید بایدچادرمشکیت یه جامعه را بیمه کنی...حرف زیاد...ولی وقت نیست ...
ولی کاش یکی به دادمون میرسید دیگه چیزی نزاشتن برای حفظ آبرو...آی مسئولین....
خدایــــــا تا نفس ازسینه ام بیرون میاد نزار شرمنده مادر بشم هرچیو میخوای ازم بگیر ولی چادرم نگیر....!!الهی آمین...
 
دل نوشت:
زیر خط فقر منم وقتی این همه ندارمت خدا... 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

ده سال دوری از مردی آسمانی...

ده سال دوری ...

حاج سیدطه نبودنت چقدر این سالها حس شد ...هرکجا که فکرش را کنی دلتنگت میشدیم ...

ده سال است که شبهای قدر دلتنگ الهی العفو گفتن هایت میشوم ...

حالا دیگر مسجدالقائم هم بنایش جدیدشده ...

اما دلم برای همان سالهایی تنگ شده است که چادر مشکی کوچکم سر میکردم ودست در دست مادرم میامدیم مسجدالقائم..

 یادش به خیر بین دو نماز از طبقه ی دوم مسجد نگاهت میکردم ...سر سجاده ات نشسته بودی ذکر میگفتی ...

یاد نماز جمعه خواندن در حوزه علمیه به خیر...وخطبه خواندنت با صدای آرامت...

چقدر دلم برایت تنگ شده ...!!

الان که وصیت نامه شهدای شهرم را میخونم همشون سفارش کردن هوای حاج آقاطه را داشته باشید گوش به حرفش بدین....

خوشبحالت رفتی پیش بچه هات پیش شهدا ...رفتی و مارا تنها گذاشتی ...

بعد از رفتنت همه چیز عوض شده ...

بعد از رفتنت دیگر نمیتوانم سرم بالا بگیرم ازبس شرمنده شهدام ...

بعد از رفتنت شهرمان شد توریستی ..به احترام مسافرانش نباید فاطمیه سیاه پوش باشد ...!!

بعد از رفتنت مجتمع رز اومد کنج چهاراه استقلال ...نمیگم از درونش ...دلت میشکند...!!

از وقتی رفتی بچه حزب الهی هارو خوب مسخره میکنن ...!!

مسخره مان میکنن برای چادرمان ...برای گلزار رفتنمان ...برای مشکی پوشیدنمون برا مادر...!!

امـــــــا...

خیالت راحت ...

اگر لایق باشیم ...وایسادیم عین کوه وایسادیم پشت آرمان هایمان ....

بگذار از زمین آسمان بر سرمان ببارند ...بگذار روضه گرفتنمان را مسخره کنن...خیالی نیست ...

همه ی عشق ما گریه تو روضه هست .. همه ی زندگی مان همین چادری که از مادر به ارث بردیم...

رفیق داریم در حد شهدا ...

پاتوق داریم در حد گلزار شهدا و مزار شهدا گمنام...

حاج آقاطه  عزیز عمری اگر باشد به دعای شما وشهدا ان شالله بتونیم رهرو این انقلاب باشیم...

ولی جای خالیتان خیلی شدید حس میشود ...

ومن بعضی روزها همه دلتنگی هایم رامیارم کنار مزارت و برایت درد دل میکنم ...

شادی روح بلندش صلوات 

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

دل نوشتم تقدیم به خواهرای محجبه :

ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﺗﻨﻬﺎﭼﺎﺩﺭﯼِ ﮐﻞِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽآن لحظه ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ :

ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟!ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﻭﺍﺭﻧﮓ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺑﺎﺷﻢ.

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
دیرور بلاخره بعد از هشت روز جدایی رسیدن به عشقم خیلی حالمو خوب کرد ...خیلی ..
حاج محسن دلم تنگ شده بود براخاکای رو مزارت ...برا دوباره شستن مزارت ...
 دست کشیدن رو مزارت ...روی تک تک کلماتش ..بسیجی ...طلبه...شهید ...محسن ...حاج رضایی...شهادت...والفجر 8...
دلم تنگ شده بود برای خودت ...خود خودت ...
برای خریدن اشکاهایم ...برای لبخند بی نهایتت ...
رفیق تو ببخش منا ..روزگار وقتی ناجور فشار میاره...وقتی سخت میگیره بهت ...
واسه امثال منی که ایمان نداریم جنبه نداریم سخت میگذره...
سخت گذشته این یک هفته ...وگرنه من کجا قهر کجا ...
میدونم اشتباه از خودمون بود ...میدونم بازم شما بزرگی کردی ...
یادته میگفتم زندگی بدون حاج محسن یعنی مرگ ...؟؟
این هشت روز جدایی به من ثابت کردکه همه ی زندگی منی ...
که همه ی دلخوشی منی ...
من زنده ام به خاطر اون سلام هایی که اول صبح بهت میدم ...
بخاطر درد ودل باتو ...
وگرنه زندگی در این شهر خیلی سخته ...اگه تو را نداشته باشم میمیرم ...
حاج محسن بدی های منا ببخش دعاهات در حقم قطع نکنه ...
کمکم کن ...
گره این قسمت از زندگیم به دست خودت باز میشه...پس منتظرم که دستمونا بگیری ...
 
دل نوشت:
خــــــواهرم
به چادر بی تفکرت ناز نکن اینها که امروز برهنه اند روزی چادر به سر بودند
 به ایمانی بناز که تا لحظه مرگ بر سرت باشد و برای داشتنش دو دل نباشی... 
 
خون دل نوشت:
خدایا! چراغ انهایی را که به دشمنان این ملت چراغ سبز نشان می دهند خاموش کن... 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله