چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

ده سال دوری از مردی آسمانی...

ده سال دوری ...

حاج سیدطه نبودنت چقدر این سالها حس شد ...هرکجا که فکرش را کنی دلتنگت میشدیم ...

ده سال است که شبهای قدر دلتنگ الهی العفو گفتن هایت میشوم ...

حالا دیگر مسجدالقائم هم بنایش جدیدشده ...

اما دلم برای همان سالهایی تنگ شده است که چادر مشکی کوچکم سر میکردم ودست در دست مادرم میامدیم مسجدالقائم..

 یادش به خیر بین دو نماز از طبقه ی دوم مسجد نگاهت میکردم ...سر سجاده ات نشسته بودی ذکر میگفتی ...

یاد نماز جمعه خواندن در حوزه علمیه به خیر...وخطبه خواندنت با صدای آرامت...

چقدر دلم برایت تنگ شده ...!!

الان که وصیت نامه شهدای شهرم را میخونم همشون سفارش کردن هوای حاج آقاطه را داشته باشید گوش به حرفش بدین....

خوشبحالت رفتی پیش بچه هات پیش شهدا ...رفتی و مارا تنها گذاشتی ...

بعد از رفتنت همه چیز عوض شده ...

بعد از رفتنت دیگر نمیتوانم سرم بالا بگیرم ازبس شرمنده شهدام ...

بعد از رفتنت شهرمان شد توریستی ..به احترام مسافرانش نباید فاطمیه سیاه پوش باشد ...!!

بعد از رفتنت مجتمع رز اومد کنج چهاراه استقلال ...نمیگم از درونش ...دلت میشکند...!!

از وقتی رفتی بچه حزب الهی هارو خوب مسخره میکنن ...!!

مسخره مان میکنن برای چادرمان ...برای گلزار رفتنمان ...برای مشکی پوشیدنمون برا مادر...!!

امـــــــا...

خیالت راحت ...

اگر لایق باشیم ...وایسادیم عین کوه وایسادیم پشت آرمان هایمان ....

بگذار از زمین آسمان بر سرمان ببارند ...بگذار روضه گرفتنمان را مسخره کنن...خیالی نیست ...

همه ی عشق ما گریه تو روضه هست .. همه ی زندگی مان همین چادری که از مادر به ارث بردیم...

رفیق داریم در حد شهدا ...

پاتوق داریم در حد گلزار شهدا و مزار شهدا گمنام...

حاج آقاطه  عزیز عمری اگر باشد به دعای شما وشهدا ان شالله بتونیم رهرو این انقلاب باشیم...

ولی جای خالیتان خیلی شدید حس میشود ...

ومن بعضی روزها همه دلتنگی هایم رامیارم کنار مزارت و برایت درد دل میکنم ...

شادی روح بلندش صلوات 

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

دل نوشتم تقدیم به خواهرای محجبه :

ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﺗﻨﻬﺎﭼﺎﺩﺭﯼِ ﮐﻞِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽآن لحظه ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ :

ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟!ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﻭﺍﺭﻧﮓ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺑﺎﺷﻢ.

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 روز مادر بر مادران واقعی این جامعه تبریک وتهنیت...!!

تبریک برکسانی که واقعا مادرن نه ظاهرا..!!

شاید الانکه این متن بخونی  با خودت بگی یعنی چی مگه مادر الکی هم داریم...؟؟!!
آره مادر داریم که فقط اسم مادر بودنا یدک میکشه ....

همین هایی که امروز در خیابون قدم میزنن...بچه کوچکی در دست یا در بغل دارن ...اما نشانه ای هم از حضرت زهرا ندارن ...

پیامبر عظیم شان خدای نکرده نگفت که بهشت زیر پای مادری هست با موهای رنگ شده بیرون ریخته از روسری با آرایش غلیظ به خیابان میاد

نگفت بهشت زیر پای مادری هست که لباس تنگش همه ی چشم های نامحرمان را به سوی خود جلب میکند ...

نگفت بهشت زیر پای مادری هست که متاسفانه صورت دختر کوچولوی سه چهارساله ی خودش هم آرایش میکند...

که از همان کودکی خوب یادش میدهد آرایش کردن ساپورت پوشیدن ...معذرت میخوام رقصیدن وارتباط با نامحرم  را...

نه بهشت زیر پای این مادرها نیست ...

زیر پای این مادر ها همان پاشنه کفش های ده پانزده سانتی شان هست که صدای راه رفتنشان تا چند کوچه شنیده میشود ...

این ها درد جامعه ی امروز ماست ...

آی مادر جوون امروزی ...رسیدن روز زن فقط مختص هدیه گرفتن از همسرت نیست ...که اون هم مشکلات و دردسرای خودش به همراه داره ...!!

علت نام گذاری روز زن به خاطر تولد مادر خوبی هاست...مادری که حسن داشت حسین داشت زینب داشت ...!!

کاش فقط اندازه چند ثانیه بهش فکر میکردی ...کاش از مادر خوبمون یاد میگرفتی طرز تربیت بچه هارا ...!!

کاش به جای فخر فروختن به دیگران بابت هدیه ای که از همسر یا فرزندانت  گرفتی ...

فقط کمی از  اخلاق مادری را یاد میگرفتی که شب عروسی لباس عروسیشو به فقیر هدیه داد ...!!

کاش میتونستم جون بدم ونبینم این طرز فکرهای امروز جامعه ام رو ...!!

کاش وقت بود ...و میشد هزاران هزارن صفحه مجازی وحقیقی بنویسی از این نوع زندگی های غلط..!!

آی مادر ها بیایید مادری کنید ...حالا که بهشت بهای مادر بودنتان هست ...حالاکه با به دنیا آوردن یک فرزند همه ی گناهانت با درد کشیدنت ریخته میشودبه خاطر خدا مادری کن برای فرشته ی کوچکت ...

بزار فرشته ات تا آخرین نفس فرشته بماند ...!!

کار سختی نیست ...از مادران شهدا میشود الگو گرفت چه کردن این مادران..!!

حرف زیاد هست ...زمان نیست ...خلاصه کلام اینکه ...

***روز مادر برمادران عزیز دلسوز وفداکار به خصوص مادر بسیار عزیزخودم تبریک و تهنیت***

 دل نوشت:

هرچه دارم همه از عطر لب مادرم هست عوض قصه به بالین سرم گفت "حسیـــــن"

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

سیزده به در.... یعنی نگاه منتظر سیزده معصومِ مظلوم به در سوخته...

و نگاه منتظر شهیدان برای گرفتن آن انتقام مقدس...

 

 

 

العجل یا بقیه الله

 

بخاطر امروز خیلی دلم خون از دست این مردم ...ای وای از دل امام غریبم مهدی صاحب الزمان ...

خداراشکر آسمان  از غم مادر بلاخره بغضش شکست ...

خون دل نوشت :

رِسیده روز طَبیعت وَلی طَبیعی نیست،
کِه دَردِ پَهلوی مادَر دِگَر طَبیعی نیست ... !

 



  • کنیز حضرت مادر سلام الله

چشم من را کرده ای تر فاطمه
میزنی بر قلبم آذر فاطمه
 
کمتر این روزها پیش چشم من
چادرت را میکنی سر فاطمه
 
رو سفید آمده بیرون موی تو
در مصاف سخت با در فاطمه
ظرف چندین ماه ای آیینه ام
میشود جسمت مقعر فاطمه
 
ساقه ی بشکسته ات کرده تورا
بیشتر چون یاس پرپر فاطمه
دارم از زیر زبان مجتبی
میکشم حرفی ز معجر فاطمه
تا شفا پیدا کنی ای همسرم
نذر کردم ختم کوثر فاطمه
.
.
.
.
ای خدا خیلی خدایی کردی در حق من ...خداجون کرمت شکر فاطمیه دوم هم اومد من زنده بودم ...
ان شالله تو روضه هاراهم میدی ... رو سیاهم ولی جایی ندارم غیر در خونه مادر...
هرکسی را بهش بدی کنی دیگه نگاهت نمیکنه ولی مادر که اینجوری نیست ..
مادر بچه اش با همه ی بدی هاش دوست داره..گاهی وقتا تنبیه اش میکنه... ولی دستشو ول نمیکنه ...
 
مــــــــادر من اون بچه بد اونکه بیشتر از همه اذیتت میکنه ...
ولی تورا به حق شهدا به حق اون بچه های سر به راهت اونایی که دم آخر اسم شما سر زبونشون بود ..
به حق حاج محسن ... یه دستی هم به سر این بچه ناخلفت بکش ...سربه راهش کن...
دلم تنگه الهی العفو گفتن زیر آسمان چوبی مسجد آقا میرزا حسین(ره) بنویس برام ...
 
مـــــــــــادردل خوشیم همین روضه هاست ...بشینم تو روضه برات گریه کنم...
دل خوشیم شده همین لباس مشکی هام که شب عیدی جدام کرده ازبین همه ...
عزادارتم مادر...نگاهم کن ...
 
مـــــــادر از دلم خبر داری ...دیدی گریه هام ...دیدی بی قرارهام ...
به غیر دعای خودت ...هیچی این گره را باز نمیکنه ...دعا کن...
 
حاج محسن امشب مادرم برات آوردم ... کمک کن ...روی مادر زمین نزن ...
مــــــــادر میمیرم اگه یه روز دستم ول کنی اگه بگی برو از در خونه ام ...
 
دلم میسوزد این روزها برای کودکی که صدایت زد 
کَلِّمینی یا أمّا ... أنا إِبنُکَ اِلحُسِین  ولی جوابی نمیشنود ...
 
مــــــــادر به حق بچه هات دعامون کن.
دل نوشت:
مـا , در کــوچــه هـای تنــــگ زمـانـــه مــان بـرای یـاری امــام غـائـبمــان سـیــلی که هــیچ... غــصه هـم نخـوردیــم...
 
 
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی، خوش سلیقه ام!
 
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
 
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
 
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
 
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

 
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
 
آیینه ی پر از ترکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
 
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
 
از دست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
 
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
 
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
 
جارو نکش! که عطر بهشت است می بری
رویِ مرا زمین نزن این روز آخری
 
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
 
گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...
 
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!
 
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیر خدا را درست کن
 
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری!
دست شکسته جانب دستاس می بری!
 
جانِ علی بگو که تو با این همه تبت!
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت!
 
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست !
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست !
 
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی، لبِ پسرت سوخت فاطمه
 
حرف از کفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
 
 
 دل نوشت:

برای مادری گریه کن

که می خواستند

 غصب کنند

 حتی گریۀ او را

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی /افتاده نخ چادر او دست نسیمی
               
در خانه ی زهرا همه معراج نشینند/آن جا که به جز چادر او نیست گلیمی

و ...

دل بی تاب فاطمیه هست ...

چیزی دیگه نمونده ...تا رفتن مادرمون ...

امشب دلم میخواد فـــقـــط گریه کنم ...

گریه کنم به حال خودم ...جامونده کربلای ایرانم ...خیلی سخته ...هرکی رو میبنم داره خداحافظی میگیره بره جنوب...

گریه کنم به حال مادری که این روزا تو بستر خوابیده ...

گریه کنم به حال همسری که این روزا فاطمه اش هم ازش رو میگیره ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مدام ماجرای کوچه جلو چشماشه ...

گریه کنم به حال دختری که مادر این روزا به سختی موهاشو شونه میکنه ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مادر مرتب زیر گلوش بوسه میزنه ...

مادر جان!! به خدا زود برا رفتن غریبی مولا را نگاه کن...نگاه کن اشکای حسین رو ...

مادر میدونم دلت گرفته از مردم مدینه ...از  همانهایی که یه عمر سر سجاده ات نشستی دعاشون کردی...

دیدی چطور جواب محبتت را دادن ...

مادر کم کم باید بهم اذن بدی لباس مشکی بپوشم ...شال عزا بندازم ...

مــــادر این روزهـــا دلم مثل پهلویتان شده!!میخواهم دست دلم را بگیری دعایش کنی ...آخر میگوند دعای مادر معجزه هست ...

 

دل نوشت :

زیاد بگو سلام بر "عــلــی" آخر این روزها در مدینه کسی سلامش نمیکند! غم کدام را بخورم ؟سلام ندادن مردم به علــی (ع) را یا سلام های بی جواب علــی(ع) را یا غم بی جواب ماندن سلام های اباصالح المهدی را... 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در صحیفه امام جلد 11 صفحه 160 نقل است که خبرنگار هفته نامه تایم برای متهم کردن ایشان به بی سوادی و نداشتن تخصص و علم اداره حکومت از ایشان می پرسد:
"شما زندگى خیلى منزوى داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللى را مطالعه نکرده ‏اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهى است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگى اجتماعى درگیر نبوده‏ اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمى ‏آورد که ممکن است عواملى در این معادله (سیاست و حکومت داری) باشد که شما نمى‏توانید درک کنید؟
امام روحی فداه در پاسخ به آن خبرنگار دست نشانده می فرمایند:
"ما معادله جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى‏اى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده مى‏شده است را شکسته ‏ایم. ما خود چارچوب جدیدى ساخته ‏ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ‏ایم. از هر عادلى دفاع مى‏کنیم و بر هر ظالمى مى‏تازیم، حال شما اسمش را هرچه مى‏خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانى پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراى امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعى که خواستند هرکسى را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آرى با ضوابط شما من هیچ نمى‏دانم و بهتر است که ندانم" ..
در جای دیگری در جلد چهاردهم صحیفه صفحه 161 امام در پاسخ به ادعاهای بنی صدر منفور، که البته در حین تحصیل دوره دکترایش در ینگه دنیا مسئولیتی در نایب رئیسی مجلس و یا شورای عالی امنیت ملی و یا ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک نداشته و یکسره مشغول درس و بحث بوده ، به خاطر به رخ کشیدن دکترای خود از یکطرف و پائین تر بودن سطح تحصیلات شهید رجایی از طرف دیگر می فرمایند:
"هى نروید دنبال اینکه رجایى علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است. و بعضى از شما علمتان بیشتر از عقلتان است"!

 

دل نوشت:گفته بود «انا مدینه العلم، و علیٌّ بابها» نشنیدم بگوید: «و فاطمةُ شهیدةُ هذا الباب» ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

کجایی فریادرس مستضعفان عالم کجایی؟؟
کجایند آنان که داعیه دروغین حقوق بشر دارند؟؟
سازمان ملل از صهیونیست ها میترسد یا آتش بیار معرکه است !!
صهیونیسم ، القاعده، آنتی بالاکا، فرقی نمیکند؛ فرانسوی ها هم مامورند فقط نظاره گر باشند !!
نسل کشی مسلمانان هم چنان ادامه دارد . . .
من مسلمان چه اقدامی کرده ام . . .؟؟؟
جز اینکه ناظریم بر قتل عام مسلمانان : بحرین . . میانمار . . سوریه . . آفریقای مرکزی
سرمان گرم چه شده ؟؟اوکراین؟ یا بی ادبی ها اوباما وکری؟؟ وسکوت مسئولان باغیرت مان؟؟
آی مردم مسلمانان آفریقای مرکزی را زنده زنده میسوزانن فقط به جرم مسلمان بودنشان 
چرا کسی به داد آنها نمیرسد؟؟چرا فقط به فکر خودمان هستیم؟؟
کاش لااقل یک مرد پیدا میشد وصدای مظلومیت خواهر وبرادر مسلمان ما در آفریقای مرکزی را میشنید وکمک میکرد...

اللهم عجل لولیک الفرج

دل نوشت:گیرم که نان بعد خودت هم درست شد ... نان بدون فاطمه که نان نمی شود..
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود
زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود

چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش
انار تازه بچیند برای او در عرش

صدای پا که می آید... علی ست شاید... نه...
همیشه پشت در اما...کسی که باید... نه...

نسیمی از خم کوچه، بهار می آورد
علی برای حبیبش انار می آورد

خبر دهان به دهان شد انار را بردند
و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند
انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...
به چادرت ننشیند غبار هم... اما...

 

گاهی روزگار چنان بر سرتاسر وجودم غم مینشاندکه دوای دردش جز روضه ی مادرم نیست ...

دلم تنگه برای روضه های مادر ...بوی فاطمیه خیلی دلمو هوایی کرده ...

به یاد فاطمیه سال گذشته زیر آسمان چوبی مسجد آقا میزراحسین :

مــــــادر با دست خسته ات کردی دعایم ...

با اشک نیمه شب دادی نجاتم ...

ای مهربان ترین مادر زلطفت سینه زن ابوالفضل حسینم....

آه مادر میروی از خانه ی ما ...آه بابا میشود تنهای تنها

دل نوشت :

خدایا امسالم برام بنویس روضه ی فاطمیه مسجد آقا میرزاحسین راخیلی دلم تنگه ...

خدایا امسال فاطمیه خیلی کار دارم با مادر ...خیلی...

اگه دستم از روضه ها کوتاه باشه بیچاره ام خداجون خودت بهم رحم کن..

خون دل نوشت:

این روزا زندگی مون شده خون دل نمیدونم چرا همش یاد این جمله شهیدرجایی میافتم که گفت:

یک نان را 35 میلیون نفری میخوریم ولی زیر بار زور نمیرویم.

اما حالا ...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله