چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۳ مطلب با موضوع «حضرت ارباب» ثبت شده است

هنوزم....

به دعای زیر قبه ام ایمان دارم...

هنوزم پیرهن مشکی ارباب شال عزا برام از همه چیز مهم تره....

ارباب دعای زیرقبه ام را از خودت میخوام....

با همه ی روسیاهیم ولی ارباب من فقط تو این دنیا یه ارباب دارم...

اربابم فقط یه مادر داره...

آی ارباب خودت میدونی...خودت و مادرت..."حاج محسن و حاج عباس".....

یه وقتایی هست که فقط آدم نیاز داره به دعای دیگران....نه اینکه خدا صدات نشنوه ولی ...

خیلی لنگ یه دعایی...لنگ یه نگاه ... یه دعا یا یه نگاه از جنس نگاهایی با لبخند حاج محسن...

یه دعا از طرفای مجنون از طرف حاج عباس...میدونم گره فقط به دست خودشون باز میشه...

پس حاج محسن قسم به پهلوی شکسته مادرت....قسم به وای مادرم گفتنات...یه نگاه...بیا یبار دیگه بزرگتری کن برا من روسیاه...

حاج عباس قسم به مادری که میدونم تو مجنون زیاد میاد پیشت...قسم به اون چادر خاکیش....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

هیچ وقت از یادم نمیرود ...

برات کربلایم را میگویم امام رئوفم..



  • کنیز حضرت مادر سلام الله

مزد چهل روز پریشانی هایت زائر

از میان همه کردند جدایت زائر


دست  ارباب خودش دوخته بر قامت تو

خلعت نوکری خویش برایت زائر


بی سبب نیست خدا هم به شما مینازد

حضرت فاطمه کرده ست دعایت زائر


هر سلام تو، جهان در تب و تاب است

با لرزش آهنگ صدایت زائر


کاش در صحن علمدار، به یادت آرند

ما را به میان گریه هایت زائر


آهسته قدم بزن، خدا می داند

جا مانده دلی به زیر پایت زائر


این ذکر «حسین حسین» مرا خواهد کشت

مستانه بخوان، جان به فدایت زائر

دل نوشت:جامانده ام...دلم خون است...دعایم کنید...






  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلم گریه میخواهد...آن هم بلند بلند....

دلم بیخود بیجهت گرفته است...

دلم انگار بغض داره...دلم مثل شب علی اکبر آرامش نداره...دلم شور میزند...

دلم روضه میخواهد...از نوع یاد یارانی اش...

ارباب لیاقت خودم را فهمیدم...

اما...

هرکی نداند تو خوب میدانی داستان من...ستون های چوبی..آقامیرزاحسین شریف را...دلتنگ روضه ام..

غصه ام از مردمی است که دنبال آجیل شب یلدا هستن...

دنبال میوه..لباس نو...دنبال دنیا...

دل عمه جان امام زمان خون است اینا...برای تازه عروسان خود یلدایی میبرن...با طعم هدیه شیرینی..

وای بر جماعت شامی...همانهایی که پای سر نیزه ابا عبدالله هله هله کردن...

فرقی نمیبنم بین ایناها وآنها...شاید خودم هم با جماعت کوفی وشامی فرقی ندارم...الله علم...

دلم تنگه کربلاست...دلم برای نماز صبح حرم ارباب تنگ است...

برای صف های طولانی تفتیش...برای همان دورکعت نماز زیر قبه...

برای ضریح کوچک حبیب...برای زیارت پایین پای ارباب...برای پسری که پایین پای پدر هست...

...فقطعوه بسیوفهم اربا اربا...

پاورقی:حالم خوب نیست...معذرت بخاطر نوشته های جسته گریخته ام...دعام کنید

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

اگر کربلا عاشقمان باشد...

دلتنگی هایمان دلتنگی است...آنوقت رویمان هم میشود که از حسین(علیه السلام) بخواهیم

پروازمان دهد...

یا حسین پایم به زمین قفل است وبارم سنگین اما شدیدا دلتنگم.

به حق دلتنگی ها مادرت مارا همانند شهدا کربلایی کن...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

کـــم کــــم مســـافـــران راهــی مــی شـــوند ، مــــن می مـــــانم و حســــرت یـــک زیــــارت اربعـیـنـت...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بوی غم می آید ...

نمی دانم چرا در کوچه پس کوچه های دلم ، احساس می کنم گمشده ای داشته ام که نزدیک می شود ...

آیا بوی پیراهن یوسف من است که در فضای قلبم پیچیده ؟! 

آیا لیلی بار دیگر هوای شکستن دل مجنون را دارد ؟!

چرا هوا ، باز هوای عاشقی شده ؟!

چرا زبانم .... زبان .... دلم میخواهد بگویم .... بگویم ..... حسین

ارباب ؟!

آیا این تویی که می آیی ؟ این قافله ی توست که به نینوا می رود ؟!

آیا اصغر تو توانسته با صدای قافله ، آرام بخوابد ؟

رباب چه ذوقی می کند وقتی اصغرش می خنند ....

راستی حال عباس بن علی چگونه است ؟ عباسی که آرامش قلب خواهرت زینب است .....

هنوز هم با دیدن قد و بالای علی اکبرت یاد پیغمبر می افتی ؟

چه می گوییم .... مرا ببخشید . ... نمی دانم چرا اینها را گفتم . شاید دلم .... هوای حرم .... روضه و پرچم ... باز محرم ......

آری !!!! این بوی آشنا !!! بوی محرم ارباب است ....

دوباره پیراهن مشکی ....

دوباره هیئت و روضه .....

دوباره سینه زنی برای غربت دردانه زهرا .....

محرم سلام .... سینه زن سلام  .... ارباب سلام .... یوسف فاطمه سلام .....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله




تا که خون در رگ است و جان به تنم
به عزیزت قسم که سینه زنم
آنکه از گاهواره تا مردن
دیده اش از غمت تر است منم
شیر مادر نخورده، بابایم
تربتت را گذاشته در دهنم
عاقبت بین روضه می میرم
جامه نوکری شود کفنم
یا کریم کریم می باشم
من حسینی ز دولت حسنم
در جوانی ز ماتمت پیرم
گر بگویی بمیر، می میرم
من که اینگونه در هیاهویم
تا نفس هست از تو می گویم
جان زهرا همیشه وقت نماز
مهری از تربت تو می جویم
کنج هیئت دل کدر شده را
زود با اشک و آه می شویم
عطر سیب حضور سرخت را
دائما بین روضه می بویم
روضه خوان قتلگاه رفته و من
زائر ناله های بانویم
مادرت بود بیقرارم کرد
در این خانه ماندگارم کرد
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

به حال من دو سه روزی فقط امان بدهید

به این جنازه بی جان دوباره جان بدهید

اگر بناست بیایم که راضی ام، اما

اگر بناست نیایم به "دیگران" بدهید

اگر بناست نیایم نمی شود یک بار

میان خواب حرم را به من نشان بدهید؟

اگر بناست نیایم به این دل زخمی

برای صبر فقط ذره ای توان بدهید

برای اذن زیارت فقط همین کافیست

که باز از افق کربلا اذان بدهید

برای آنکه دوباره مسیر گم نشود

فقط به پرچم سرخ حرم تکان بدهید

حرم که قسمت ما نیست لااقل آقا

برای درک محرم به ما امان بدهید...

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

شکر خدا که بال و پری داده ای مرا نام و نشان معتبری داده ای مرا

من یک گدای بی سر و پا بودم و شما یک آبروی مختصری داده ای مرا

اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست شکر خدا شما جگری داده ای مرا

نان و نوای من همه از روضه شماست از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا

امسال هم که هیئت تان پا گرفته است شکر خدا که چشم تری داده ای مرا

من آمدم که گریه کن غربت ات شوم در گوش جان من خبری داده ای مرا

ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم در روضه مژده سفری داده ای مرا

ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات شکر خدا که گوش کری داده ای مرا

من طاقتم کجاست که گودال می بری؟ اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا

  • کنیز حضرت مادر سلام الله