چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹۶ مطلب با موضوع «حرف دلم» ثبت شده است

دلم تنگه مجنونی شده که اصلا ندیدم...

من که دارم زندگی خودمو میکنم...

خودش میاد سراغم...وگرنه من کجا مجنون کجا؟!

دلم مجنون میخواهد...

شایدم یه دعایی از طرفای مجنون...

شایدم خاک مجنون..

.شاید شهید گمنام...

شاید زیارت حضرت مادر...

شاید دلم تنگ حاج عباس...

ای دل آخه چقدر بی قراری...؟؟

دل نوشت: آی شهدا مقاومت از ما ....شفاعت از شما... بسم الله...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

مـن یـک افـراطـی ام ...

بهشتی ، دیالمه ، رجب_بیگی ، وزوایی و ... همه و همه افراطی بودند ، چون که در خط_امام بودند و اسلام آمریکایی را بر ملا کردند ...


همت هم یک افراطی بود چرا که گفت :

زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند، زمان بنی‌صدر هم برچسب منافق ، الان هم برچسب خشک_مقدس و تحجر ، هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب‌ بارانمان کردند، حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنیم، اما بسیجیان دلسرد نمی شوند! حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!!

در دوران به اصطلاح ، اصلاحات هم به ما می گفتند لباس شخصی ، تندرو ، متحجر و ....

باکی نیست ...

احمدی روشن هم یک افراطی بود ، چون که خط قرمزش ولایت_فقیه بود ...


حال میخواهی به جلیلی رای داده باشی و یا به قالیباف و یا به غرضی ...

مهم اینست که تو جزو 49و نیم درصدی هستی که به شیخ تدبیر رای ندادی ...
پس تو افراطی و بی قانون هستی ، و باید به گوشه رینگ برده شوی ...!!!

آری برادر و خواهر من اینست رسم روزگار ...

هرچقدر بیشتر خون دل بخوری ، بیشتر برچسب می خوری ...
ولی ما را چه باک از برچسب ...

 

 

خون دل نوشت: اعتدال تویی که در پرده ایی و الا ما یا افراطیم یا تفریط...

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

بسم الله...

نمیدانم از کی بود کجا بود؟

ولی من عاشق شدم...

عاشق همون کسی که عصرهای پنجشنبه سرش خیلی شلوغه..

حالا شاهد بر این احوال دل من هست...

شاهد این ذره ذره آب شدن من هست..

حاج محسن یه قلب مگه چقدر توان داره یهو دیدی وایستاد برای همیشه...

حاج محسن توکه خودت همه کاره بودی همه ی کاره هستی!

تو که خودت همه چیزا دیدی؟!!ندیدی؟؟

پس چــــــــــرا باهام اینجوری کردی؟؟؟

زمین خوردنم دیدن داشت؟؟

یه عمر که زمین خوردتم...یه عمر بیچاره اتم...پس چرا؟؟

حاج محسن دل شکوندن که تو مرامت نیست بخاطر همین هنوز امید دارم...

حاج محسن میبینی بغضای این دوروزه ی منا؟؟دیدی حال دیروزمو؟؟؟

آخ حاج محسن بی خبری داره بیچاره ام میکنه توکمکم کن یخورده حالم بهتر بشه...

دردم از اینه که تنهام کسی جز خودت از حال دلم خبر نداره...

خودت گفتی برو تو این مسیر کمکم میکنی.حالا بیخیالم شدی؟

آخه کی را دارم غیر از تو؟؟؟

میدونی حالم چجوریه؟؟؟؟

مثل یه بچه که تو شلوغی هیاهوی حرم امام رضا دست مامانشو ول میکنه گم میشه

ولی نگاش همش به گنبد طلاست با خودش میگه تو خونه ی امام مهربون کسی گم نمیشه

مامانش با همه ی دل نگرانیش میگه آقا بچه ام سپردم به تو خودت کمک کن...

حالم مثل اون بچه هست هیچی از آدمای اطرافشو نمیبنه...فقط هواسش به گنبد طلاست...

منم فقط هواسم به حاج محسن... فقط نگاهم امیدم به خود حاج محسن...

نگاه کن به چشم های بارونی من...کمکم کن...

والسلام.

برای کسی که خودش میداند کیست:یادم نمیرود که گفتی :{تو که هستی حس میکنم کل دنیا هم مخالفم باشن تو موافقم باشی کافی است} اگر دلت آنتن میدهد وصدایم را میشنوی
این روزها شدید موافق این حرفت هستم....

 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در گیر و دار تعلیق غنی سازی و هیاهوی کسل کننده ی این روزها، رفتن که نه! رسیدن حسین نصرتی به کمال، آرامم کرد. حالا بگذار جماعت ترسو، چوب حراج بر دست رنج مصطفای شهید بزنند. چه باک؟ یوم العیار موعود در پیش روست. بگذار شیخ حقوق دان و اصولگرایان مدعی همچنان در تقابل سیاست زده شان، نهضت جهانی اسلام را فراموش کنند! اما حسین نصرتی ها خوب می دانند که غایت نهایی ما در قدس رقم خواهد خورد. و از همین روست که به شامات و دیگر بلاد کوچیده اند.

 

 

 

خون دل نوشت:از شهرها ژنو برای تو کربلا برای من...! من پایبند به توافقات عاشورایم

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

هنوزم....

به دعای زیر قبه ام ایمان دارم...

هنوزم پیرهن مشکی ارباب شال عزا برام از همه چیز مهم تره....

ارباب دعای زیرقبه ام را از خودت میخوام....

با همه ی روسیاهیم ولی ارباب من فقط تو این دنیا یه ارباب دارم...

اربابم فقط یه مادر داره...

آی ارباب خودت میدونی...خودت و مادرت..."حاج محسن و حاج عباس".....

یه وقتایی هست که فقط آدم نیاز داره به دعای دیگران....نه اینکه خدا صدات نشنوه ولی ...

خیلی لنگ یه دعایی...لنگ یه نگاه ... یه دعا یا یه نگاه از جنس نگاهایی با لبخند حاج محسن...

یه دعا از طرفای مجنون از طرف حاج عباس...میدونم گره فقط به دست خودشون باز میشه...

پس حاج محسن قسم به پهلوی شکسته مادرت....قسم به وای مادرم گفتنات...یه نگاه...بیا یبار دیگه بزرگتری کن برا من روسیاه...

حاج عباس قسم به مادری که میدونم تو مجنون زیاد میاد پیشت...قسم به اون چادر خاکیش....

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در این غوغای شهر،وقتی دلت میگیرد...وقتی دلت سیر میشود..

از همه ی دنیا..وقتی تمام شهر غریبه میشوند و تو را نمی فهمند...

گریه هایت را نمی بینند...فریاد هایت را نمی شوند...

از گفتن،از رفتن،ازشهید و از شهادت...

وقتی دلت لک میزند برای روبه روی ضریح امام حسین علیه السلام

دلت لک میزند برای ایوان نجف،

برای کف العباس علیه السلام، قتلگاه و تل زینبیه...

لک میزند برای غروب شلمچه و طلائیه و فکه......

برای "جزیره ی مجنونی" که نرفتی ولی...

این زمان است که دلت دیوانه وار جایی میخواهد که بوی این ها را بدهد...تا آرامت کند...از هیاهوها و خستگی ها و دلتنگی ها... تنها جایی که می تواند تو را وصل کند،"شهگلزارــــــدا" شهرت است و درد و دل با شهید خودت...

آن جا آخر دنیــــــاست...

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

 

گاهـی خیابـان هــای شهــر هـم ، جـبـهـه میشـود اگــر بـدانــی کــه میــروی بــا نفس ِ خــــود بجنگــی ...!

  • کنیز حضرت مادر سلام الله
دلمان برایتان تنگ شده است آقا...

کودک که بودیم روز جمعه را روز ظهورتان می خواندند آقا....!حال بزرگ شده ایم و جوان،و
باز هم روز جمعه را روز ظهورتان می خوانند آقا...!نکند پیر شویم و باز هم روز جمعه را روز
ظهورتان بخوانند آقا...؟نکند تن به سردی خاک بسپاریم و باز هم روز جمعه را روز ظهورتان بخوانند آقا؟

ما جوانیم و آرزوها داریم...یکی از آرزو هایمان ظهور شماست آقا..می دانم که عاشق کم دارید آقا...!همه دوستتان داریم اما ازعشق خبری نیست آقا عاشق بودیم ظهور میکردید آقا...!
می دانم که اگر ۳۱۳عاشق محیا بود ظهور می کردید آقا...!می دانم

همه در هیاهوی شهر و زندگی روزمره حل شده ایم آقا...طعم گس عشق های دروغین زمینی بد جوری در زیر زبانمان مزه کرده است آقا...!صبح جمعه را در غفلت نیمه
شبها می خوابیم و خبری ازندبه نیست آقا...نماز شب شده است آرزوی محال برایمان
آقا...صبر هایمان کم شده است آقا...آنقدر حواسهایمان در گرانی گوشت و مرغ و ارز و طلا
پرت شده است که چهار رکعتمان سه رکعت می شود آقا..نماز های احتیاط مان زیاد شده
است آقا !!!!!

هر وقت که به خیابانها می روم دلم می شکند آقا...دختران وپسران شیعه را می بینم
آقا...ودلم سخت می شکند آقا...بی حجابی می بینم ،دوستی های حرام رامی بینم و
دلم سخت می شکند آقا...!


نمی خواهم آزرده خاطرتان کنم ...!اما چه کنم که یاوری جز شما ندارم آقا...دلم پر است
آقا...خیلی هم پر است...

عصر های جمعه که میشوند تازه یادمان می افتد آن روز جمعه بوده است...وباز می گوییم

آقا نیامد...مولا نیامد...و سوگواره می خوانیم که چرا نیامدید آقا...سوگواره ای خالی از
عشق...سو گواره ای که خودمان هم شک می کنیم به رو راستی اش آقا...!

با خودم می گویم اگر آقا بیاید و جمعه روزی در خانه مان را بکوبد ،چقدر آماده آمدنش
هستیم؟چقدر از خودمان مطمئن هستیم؟تا چه حد به روراستی مان مطمئن هستیم؟به
نانی که در سفره مان هست چقدر مطمئن هستیم؟به سی دی ها و فیلم هایمان چقدر
مطمئن هستیم؟از پولهایمان چقدر مطمئن هستیم؟اصلا آیا مطمئن به چیزی هستیم؟

آری آقا... نمیدانم مطمئن هستیم یا نه!!!اما قول می دهیم مطمئن شویم
آقا...و برای ظهورتان منتطر واقعی شویم آقا.
مولای ما و آقای ما....دعا کن برای ما...

دل نوشت:مهدی جان موکول میکنم گله ی هجر را به بعد,این روزها حال مادرتان روبه راه نیست...
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

شهدا! ما الان توی خط مقدمیم، نه خط مقدمی که شما بودین؛ خط مقدمی که دور تا دورش رو سنگرای دشمن محاصره کرده و مصیبت دو چندان این‌که بعضی از خودی‌ها هم شدن شریک دزد و رفیق قافله. شهدا! ما تسلیم شماییم. مهمات و آذوقه‌مون داره تموم می‌شه. شما بگین آتیش دشمن رو چه جوری خاموش کنیم. هر بار با یه ترفندی به خاک ما نزدیک می‌شن. درسته که همیشه تیرشون به خطا رفته.

 ولی این‌بار با دفعه‌های قبل خیلی فرق می‌کنه. این‌بار اونا از مرز نامردی گذشتن و حمله شیمیایی زدن. حمله‌ای که با وجود گذشت سال‌ها نه‌تنها موجش نخوابید، بلکه پیشرفت هم کرده و علاوه بر نسل جوون، نسل آینده رو هم در بر گرفت و خیلی‌ها هم توی این حمله شیمیایی موج تمدن اونا رو گرفت و از خود بی‌خود شدن و دیگه خودی رو از دشمن تشخیص ندادن و تا جایی پیش رفتن که شدن نفوذی‌های دشمن.
اما... اما شهدا، ما هنوز موندیم؛ بچه بسیجی‌های نسل سوم که اسلحه ایمانمون تو دستامونه و چفیه‌های وفا رو سپر دلامون کردیم تا صاعقه خیانت بهش نرسه. شهدا! ما پیشونی بندای یا زهرا(س) و یا مهدی(عج) رو محکم بستیم به قلبامون که دست هیچ خیانتکاری نتونه گرهش رو باز کنه. پوتین‌های استقامت‌مون رو پوشیدیم و راهی جبهه‌های حق علیه باطل شدیم و شعارمونو «شهادت، عاقبت پیروزی» قرار دادیم تا به جایگاه حقیقی‌مون برسیم:

« أَنّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» انبیا، آیه 105.



  • کنیز حضرت مادر سلام الله

زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست

در مسیرش هرچه نا زیباست تدبیر ماست

زندگی آب روانی که روان می گذرد . . .

آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد

ای که می پرسی نشان عشق چیست؟

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست!

عشق یعنی مهر بــــــی چـــــون چرا

عشق یعنی کــــــوشش بــــــی ادعا

عشق یعنی مــــــهر بــــــــی اما واگر

عشق یعنی رفتــــــن با پــــــــای سر

عشق یعنی دل تپـــیدن بـــــهر دوست

هرکجا عشق آیــــــد ساکـــــن شود

هرچه نا ممکـــن بود ممکــــــن شود

 



 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله