درد دل ما ...
از "باغ پسته" گرچه نصیبی نبرده ایم
از "سبز" تا "بنفش"، فقط حرص خورده ایم
کمتر شده است حوصله هاتان، مجال تان
بدجور سرد و گرم شده "اعتدال" تان
"تدبیر" اثر نکرد و فریاد می کشید
سیگارهای "دوم خرداد" می کشید
بازی برد-برد شما را کسی نبرد
یعنی شبیه ما، احدی از خودی نخورد
ما روی شاخه ی خودمان هم تکیده ایم
سرهنگ های تازه به دوران رسیده ایم
سرهای انقلابی ما، روی دارها
لبخند می زنند سیاست مدارها
برعکس خندهاش که اصلا "ظریف" نیست
با ما کسی حریف نبود و حریف نیست
نه، اسم روزنامه ی ما حزب باد نیست
دیگر به "آرمان" شما "اعتماد" نیست
آمار می دهند به ما مختصات ها
که رو به راه تر بشود "ارتباط" ها
ما "بی سواد"، ما به "جهنم" ، نه به درک
ما مانده ایم و فحش شما، بی ثبات ها
با "ابن سعدها" به توافق نمی رسیم
جز اینکه بسته تر بشود این "فرات" ها
از منطق "چماق و هویج" جناب تان
تا رویکرد قمه به دستی لات ها
با "کدخدا" قدم زدنت را شنیده ایم
ای کاش مستقیم شوند این "صراط" ها
"من انقلابی ام" که سرم درد می کند
با احترام به همه ی "دیپلمات ها"
شعر خوانی مرتضی عابدپور لنگرودی در تجمع دانشجویی من انقلابی ام
خون دل نوشت :
خون دل میخوریم این روز ها
از یه طرف برای مردم بی گناه یمن
از یه طرف برای تدبیر و اعتدال ومذاکرات آقایان......
آقا یابن الحسن بیا بسه دوری آقا بسه ....
- ۹۴/۰۲/۲۴
به وبلاگ بنده هم سر بزنید
التماس دعااااااا
یاعلی