دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت...
يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۱۹ ب.ظ
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت
در قنوتم ز خدا "عقل" طلب میکردم
"عشق" اما خبر از گوشه محراب گرفت
نتواست فراموش کند مستی را
هرکه از دست تو یه قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را میشود از حافظه ی آب گرفت
فاضل نظری
دل نوشت:
اردیبهشت همین خنده های ِ توست که آدم را هل می دهد میان ِ دنیایی از گل ِ یاس ...
اردیبهشت یعنی همین...
- ۹۳/۰۲/۲۸
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
***
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
***
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن
***
تویعنی چتری از احساس برای قلب بارانی
تویعنی در زمستان ها به فکر پونه افتادن
***
اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم
میان عشق وزیبایی ترا من دوست میدارم