انقدر آقام کریم که وقتی میخوام ازش حرف بزنم میمونم چی بگم
از کدوم محبتاش بگم ؟؟ از اونجاهایی بگم که دستمو همه رد کردن ولی
این آقا حاجتمو داد...از حرفای دلم که فقط خودش میدونه مادرش بگم ؟
از فاطمیه ها بگم ؟ از روضه ها ...اینکه از همون کوچیکی دستم گرفتی آوردی مجلس مادرت ؟؟
آقا بهتون میگن کریم اهل بیت ...یعنی بقیه اهل بیتم اگر گره ای به کارشون بخوره
میان سراغ شما ..دیگه وای به حال من وامثال من که شدیدا محتاج کرامت شماییم...
میگیم عشق کربلاییم ..میگیم فقط یه ارباب داریم اونم حسین ولی پسر ارشد مادر واقعا آقای ماست ...
هرسال مثل امشب دونه دونه حاجتمو میشمرم ...ولی امثال حرف دلم یه چیز فرق داره با بقیه سال ها ...کمکمون آقا ...
نگاه نکن به این روسیاه ...امشب فقط نگاه کن به اشکایی که با همه بدبختی روسیاهیم تو مجلس مادرت ریختم ...
نگاه کن به کرم خودت ...که اگه بخوای نگاه به من کنی بدجور دستم خالی روسیاهم ...
حرف دلم :
بچه های غزه
سحری موشک خوردند و
افطار موشک!
و من اینجا چنبره زده ام
پای "هفت سنگ"