لطفی کن و دوباره مرا کربلا ببر
دلتنگی عجیبی در من غوغا می کند مولا میشود به پابوست آیم؟؟؟
دلخوش به همین یک سلام از دورهستم...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا یا غریب الغربا
...التماس دعا...
آقاجان دلم تنگه براعطرحرمت...
دلم تنگه برا خواندن اذن دخول از باب الجواد...
دلم تنگه برا نشستن روبروی پنجره فولادت....
دلم تنگه برای رواق هایت بیشتر برای دارالحجه...برای مسجد گوهرشادت...
آقاجان ممنونم که بازم ضامنم شدی بازم منا دعوت کردی...
ماکه جایی نداریم به جز حرم شما همه چیزمان شده آن ضریح زیبایتان...شده سقاخانه...
همیشه حسرت کبوترهای شمارا میخورم....
دلم تنگه کفشداری هایت شده...تنگه آن حوض های زیبا....
میخواهم هزارکیلومتر راه بیایم فقط به عشق شماآقاجان...بیام تا بلکه بعداز مدتها بتوانم هوایی تازه
استشمام کنم...دیگرخسته شدم ازاین هوای آلوده شهرمان...
خواهم آمد بانجوای یادشهدا وآقامحسن عزیزم...
چیزی دیگرنمانده تا خواندن اذن دخول....