ما بیخیال چــــــادر مادر نمیشویم
این جمله باشد از زبون همه دخترای چادری که این هدیه مادر همراه همیشگی آنهاست
****روزتون مبـــــــارک گل دخترای عزیز و کنیزای حضرت مــــــــادر سلام الله****
ما بیخیال چــــــادر مادر نمیشویم
****روزتون مبـــــــارک گل دخترای عزیز و کنیزای حضرت مــــــــادر سلام الله****
روبروی کمدم ایستاده ام ...وقتی همه ی لباس هایم را پوشیدم ...
ده سال دوری از مردی آسمانی...
ده سال دوری ...
حاج سیدطه نبودنت چقدر این سالها حس شد ...هرکجا که فکرش را کنی دلتنگت میشدیم ...
ده سال است که شبهای قدر دلتنگ الهی العفو گفتن هایت میشوم ...
حالا دیگر مسجدالقائم هم بنایش جدیدشده ...
اما دلم برای همان سالهایی تنگ شده است که چادر مشکی کوچکم سر میکردم ودست در دست مادرم میامدیم مسجدالقائم..
یادش به خیر بین دو نماز از طبقه ی دوم مسجد نگاهت میکردم ...سر سجاده ات نشسته بودی ذکر میگفتی ...
یاد نماز جمعه خواندن در حوزه علمیه به خیر...وخطبه خواندنت با صدای آرامت...
چقدر دلم برایت تنگ شده ...!!
الان که وصیت نامه شهدای شهرم را میخونم همشون سفارش کردن هوای حاج آقاطه را داشته باشید گوش به حرفش بدین....
خوشبحالت رفتی پیش بچه هات پیش شهدا ...رفتی و مارا تنها گذاشتی ...
بعد از رفتنت همه چیز عوض شده ...
بعد از رفتنت دیگر نمیتوانم سرم بالا بگیرم ازبس شرمنده شهدام ...
بعد از رفتنت شهرمان شد توریستی ..به احترام مسافرانش نباید فاطمیه سیاه پوش باشد ...!!
بعد از رفتنت مجتمع رز اومد کنج چهاراه استقلال ...نمیگم از درونش ...دلت میشکند...!!
از وقتی رفتی بچه حزب الهی هارو خوب مسخره میکنن ...!!
مسخره مان میکنن برای چادرمان ...برای گلزار رفتنمان ...برای مشکی پوشیدنمون برا مادر...!!
امـــــــا...
خیالت راحت ...
اگر لایق باشیم ...وایسادیم عین کوه وایسادیم پشت آرمان هایمان ....
بگذار از زمین آسمان بر سرمان ببارند ...بگذار روضه گرفتنمان را مسخره کنن...خیالی نیست ...
همه ی عشق ما گریه تو روضه هست .. همه ی زندگی مان همین چادری که از مادر به ارث بردیم...
رفیق داریم در حد شهدا ...
پاتوق داریم در حد گلزار شهدا و مزار شهدا گمنام...
حاج آقاطه عزیز عمری اگر باشد به دعای شما وشهدا ان شالله بتونیم رهرو این انقلاب باشیم...
ولی جای خالیتان خیلی شدید حس میشود ...
ومن بعضی روزها همه دلتنگی هایم رامیارم کنار مزارت و برایت درد دل میکنم ...
شادی روح بلندش صلوات
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
دل نوشتم تقدیم به خواهرای محجبه :
ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﺗﻨﻬﺎﭼﺎﺩﺭﯼِ ﮐﻞِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽآن لحظه ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ :
ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟!ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﻭﺍﺭﻧﮓ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺑﺎﺷﻢ.
روز مادر بر مادران واقعی این جامعه تبریک وتهنیت...!!
تبریک برکسانی که واقعا مادرن نه ظاهرا..!!
شاید الانکه این متن بخونی با خودت بگی یعنی چی مگه مادر الکی هم داریم...؟؟!!
آره مادر داریم که فقط اسم مادر بودنا یدک میکشه ....
همین هایی که امروز در خیابون قدم میزنن...بچه کوچکی در دست یا در بغل دارن ...اما نشانه ای هم از حضرت زهرا ندارن ...
پیامبر عظیم شان خدای نکرده نگفت که بهشت زیر پای مادری هست با موهای رنگ شده بیرون ریخته از روسری با آرایش غلیظ به خیابان میاد
نگفت بهشت زیر پای مادری هست که لباس تنگش همه ی چشم های نامحرمان را به سوی خود جلب میکند ...
نگفت بهشت زیر پای مادری هست که متاسفانه صورت دختر کوچولوی سه چهارساله ی خودش هم آرایش میکند...
که از همان کودکی خوب یادش میدهد آرایش کردن ساپورت پوشیدن ...معذرت میخوام رقصیدن وارتباط با نامحرم را...
نه بهشت زیر پای این مادرها نیست ...
زیر پای این مادر ها همان پاشنه کفش های ده پانزده سانتی شان هست که صدای راه رفتنشان تا چند کوچه شنیده میشود ...
این ها درد جامعه ی امروز ماست ...
آی مادر جوون امروزی ...رسیدن روز زن فقط مختص هدیه گرفتن از همسرت نیست ...که اون هم مشکلات و دردسرای خودش به همراه داره ...!!
علت نام گذاری روز زن به خاطر تولد مادر خوبی هاست...مادری که حسن داشت حسین داشت زینب داشت ...!!
کاش فقط اندازه چند ثانیه بهش فکر میکردی ...کاش از مادر خوبمون یاد میگرفتی طرز تربیت بچه هارا ...!!
کاش به جای فخر فروختن به دیگران بابت هدیه ای که از همسر یا فرزندانت گرفتی ...
فقط کمی از اخلاق مادری را یاد میگرفتی که شب عروسی لباس عروسیشو به فقیر هدیه داد ...!!
کاش میتونستم جون بدم ونبینم این طرز فکرهای امروز جامعه ام رو ...!!
کاش وقت بود ...و میشد هزاران هزارن صفحه مجازی وحقیقی بنویسی از این نوع زندگی های غلط..!!
آی مادر ها بیایید مادری کنید ...حالا که بهشت بهای مادر بودنتان هست ...حالاکه با به دنیا آوردن یک فرزند همه ی گناهانت با درد کشیدنت ریخته میشودبه خاطر خدا مادری کن برای فرشته ی کوچکت ...
بزار فرشته ات تا آخرین نفس فرشته بماند ...!!
کار سختی نیست ...از مادران شهدا میشود الگو گرفت چه کردن این مادران..!!
حرف زیاد هست ...زمان نیست ...خلاصه کلام اینکه ...
***روز مادر برمادران عزیز دلسوز وفداکار به خصوص مادر بسیار عزیزخودم تبریک و تهنیت***
دل نوشت:
هرچه دارم همه از عطر لب مادرم هست عوض قصه به بالین سرم گفت "حسیـــــن"
من یک دختر چادریم ...
شاد و پر نشاط ، سر زنده و پرکار !
قرآن و نهج البلاغه اگر می خوانم، حافظ و سعدی هم می خوانم ...
عاشق پهلوانی های حضرت حیدر (علیه السلام) اگر هستم، یک عالمه شعر حماسی از شاهنامه هم حفظم ..
پای سجاده ام گریه اگر می کنم، خنده هایم هم تماشایی است !
من یک عالمه دوست و رفیق دارم ..
تابستان ها اگر اردوی جهادی می روم، اردوی تفریحی ام نیز هر هفته به پاست ..
ما با هم اگر دعای کمیل می رویم، پارک رفتنمان هم سرجایش هست ..
مسجد اگر پاتوق ماست، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست !
برای نماز صبح قرار مسجد اگر می گذاریم، هنوز خورشید نزده از مسجد تا پارک قدم می زنیم ..
دعای عهدمان را اگر می خوانیم، همانجا سفره صفا باز می کنیم و با خنده و شادی صبحانه مان می شود پارک با طعم خدا !
ما اگر چادر سر می کنیم، نقاش هم هستیم، خطمان هم خوب است، قلم هم می زنیم، تئاتر هم می رویم، سینما هم اگر فیلم خوب داشت!
کوه هم می رویم، عکس های یادگاری، فیلم های پر از خنده و شادی ..
کی گفته ما چادری ها ...
من قشنگتر از دنیای خودمان سراغ ندارم !
دنیای من و این رفیقان باخدایم، همین هایی که هر سال با هم اعتکاف می رویم، همین ها که با هم اردو هم می رویم ..
دنیای ما را ندیده کسی که به دعای کمیل رفتن ما خندیده !
کی گفته ما چادری ها ...
من قشنگتر از دنیای خودمان سراغ ندارم !
خوشبخت ندیده، هر کس ما را ندیده ..
راه عشق است و خطر، مردِ سفر می خواهد
بُرد با ماست ولی سود و ضرر می خواهد
عرصه ای نیست ولی جنگِ دفاعی دگر است
همسفر! اسلحه بردار که وقت خطر است
وقتِ «هَل یَنصُرُنی» آمده روزِ یاریست
اشکِ غم از قدحِ خونِ شهیدان جاریست
یادمان رفته مگر نوپسران ، مرد شدند ؟!
نو نهالانِ گلستانِ وطن زرد شدند؟!
یادمان رفته مگر یادِ امام و شهدا؟!
که نوشتیم: «دگر جنگ تمام...» و شهدا،
همه بر جمله ی ما سخت تاسّف خوردند
مادرانی که ز دوریِ پسرها مردند
جنگ، آغاز شده ما همه تنها هستیم
و در اندیشه ی آسایشِ فردا هستیم
خطِ اول شده سرخیِ لبِ دلبرها
وای بر غیرت ِما!، وای بر این مادرها!
آتش فتنه ی دشمن، شده سیگارِ خطر
زندگیمان شده یک آینه ی خاک به سر
لحظه ای نیست که با یاد شهیدان باشیم
یادمان رفته که آماده ی میدان باشیم
باز هم قافله ی کشفِ حجاب آمده است
دشمن باخته با طرح ِنقاب آمده است
خواب دیدم که شهیدان ، همه برخاسته اند
عرش، ویران شده و روز حساب آمده است
خون دل می خورد از غربت خود مردی که،
از غمِ مردمِ دنیا به عذاب آمده است
نگذاریم که ویرانه کند دنیا را
دشمنی را که خودش ، خانه خراب آمده است
چنگ بر دامنه ی مُعجزِ قرآن بزنیم
دشمن این مرحله با مکرِ کتاب آمده است
نکند یکسره مدیونِ سوالش باشیم
زینبی را که به دنبال ِجواب آمده است
یادمان رفته مگر «همّت و چمران ها» را؟!
بمب های سحر و غربت انسان ها را
«باکری ها » لب دجله به تماشا هستند
یادمان رفته مگر منتظر ما هستند؟!
یادمان رفته مگر مادرشان «زهرا» را؟!
چادرِ سوخته و بی کسی مولا را؟!
یادمان رفت و نخواندیم و شبی گم کردیم
مصحفِ پاره ی هفتاد و دو عاشورا را
تشنگی را نچشیدیم که بردیم از یاد
عطشِ بی رمقِ حنجره ی دریا را
ما که همسفره ی مولا شده بودیم ولی
پای این سفره نخوردیم غمِ فردا را
روزی از آخرتِ خویش خبر می گیریم
که چه کردیم همه عاقبتِ دنیا را
ولی ای کاش شهیدان نظری بنمایند
بکشانند به خود قبله ی این دلها را...
شاعرسارا سادات باختر
تو می دانی و همه می دانند که اگر قرار به شماره باشد
تو اولی...
اگر زن نبود؛اگر مادر نبود؛مرد به کجا می رسید؟
مگر اینگونه نیست که می گویند:
«از دامن زن، مرد به معراج می رود»؟
نه! تو فقط برای به معراج بردن مردان آفریده نشده ای!
پرورش مردانی اینچنین، از افتخارات توست...
تو زنی! ؛ یک انسان! با تمام حقوق آزادی یک انسان
به یاد نمی آوری روزگارت را قبل از اسلام؟
زنده به گور شدن دختران را؟ظلمی که به تو می شد را فراموش کرده ای؟
اگر فراموش کرده ای بیا تا برایت از روم و یونان و ... بگویم!
اسلام تو را در بند کشیده است؟
این پیغمبر اسلام نبود که در عصر جاهلیت؛ زمانی که دخترانشان را زنده به گور می کردند دست فاطمه(س) را بوسید و او را برکت نامید؟
نشنیده ای وکالت خدا برای فاطمه(س) و جبرئیل برای علی(ع) در آسمان را؟
از کجا تا کجا !
با کدام مقیاس می توان سنجید؟
خداوند همه مهربانی ها را به دستان تو بخشیده
به تو زیبایی عطا کرده...
برای تو حجاب قرار داده تا زیبایی ات ارزانی همه نشود...
حجاب ارزش توست!
نه! هیچ کس جز خودت نمی تواند تو را جنس دوم خطاب کند!
تو...با فراموش کردن ارزش هایت؛ با دست کم گرفتن توانایی هایت خودت را جنس دوم می نامی!تو را چه شده است؟
ﺍﯾﻦ ﭼـــــــــــﺎﺩﺭ ﺭﺍ...ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺠـــــــــــــﺎﺑﻢ ﺭﺍ ..ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ...ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺠﺎﺑﻢ ﺭﺍ...ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭﭘﺪﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ!ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ...ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺪ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ...ﻭ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﺩﻧﯿﺎ...ﻭﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻫﺎ...ﯾﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ:ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﻋﻮﺿﺶ ﮐﻨﻢ...ﺣﺠﺎﺑﻢ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...ﺣﻖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...ﭼﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﻣﺎﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﻮﻧﻪ...ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﻧﺎﮎ....ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﮔﯿﺮ؟ﺧﺐ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯﯼ ﻫﺎ ﻭ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ! ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﻤﺶ!ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺣﺎﻝ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﻟﻤﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ!ﺫﻭﻕ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺍﺳﺖ...ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﻢ ... ﻣﻦ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﻭﻭﻭﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.