مزد چهل روز پریشانی هایت زائر
از میان همه کردند جدایت زائر
دست ارباب خودش دوخته بر قامت تو
خلعت نوکری خویش برایت زائر
بی سبب نیست خدا هم به شما مینازد
حضرت فاطمه کرده ست دعایت زائر
هر سلام تو، جهان در تب و تاب است
با لرزش آهنگ صدایت زائر
کاش در صحن علمدار، به یادت آرند
ما را به میان گریه هایت زائر
آهسته قدم بزن، خدا می داند
جا مانده دلی به زیر پایت زائر
این ذکر «حسین حسین» مرا خواهد کشت
مستانه بخوان، جان به فدایت زائر
دل نوشت:جامانده ام...دلم خون است...دعایم کنید...