۲) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصهی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالکاشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید.
۳)نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید.
۴)تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید.
۵)افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آیندهای امیدبخش در پیشِرو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلّههای پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.
دل نوشت:
من امام ندیدهام!
من 15 خرداد 42 ندیدهام!
اما شنیدهام که: «سربازان من اکنون در گهوارهها خفتهاند...»
من 22بهمن 57 ندیدهام!
اما شنیدهام که: «انقلاب ما انفجار نور بود...»
من 13 آبان 58 ندیدهام!
اما شنیدهام که : «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود...»
من 5 اردیبهشت 59 ندیدهام!
اما شنیدهام که : «این شنها لشکر خدا بود...»
من 3 خرداد 61 ندیدهام!
اما شنیدهام که: «خرمشهر را خدا آزاد کرد...»
من 14 خرداد 68 ندیدهام!
من چشم که باز کردهام، امام را ندیدهام...
شنیده ام صدای لرزان «حیاتی» را که انالله و انا الیه راجعون... اما ندیدهام امام را
من جنگ ندیدهام... صدای آژیر خطر نشنیدهام، به پناهگاه نرفتهام
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیها کمتر است!
من اولین بار نام امام را «امام» نگذاشتهام...
من چشم که باز کردهام به جای جماران و روح خدا، حسینیهای دیدهام با نام خمینی... به جای روح خدا، سید علی را دیدهام...
حضرت ماه را... او که یک «آه» بیشتر از خمینی دارد...
من بزرگتر شدهام و او موی سپید کرده...
سن و سال من از سابقه مبارزاتی خیلیها کمتر است اما افتخارم این است که سن و سالم برابری میکند با سالهای ولایت جانشین خلف پیر جماران...
من امام را دیدهام در تمام این سالها...امام را در حسینیه امام خمینی دیدهام
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیها کمتر است!
اما «یک شبه انقلابی» نشدهام... من در 22 بهمن ها قد کشیده ام!
من جنگ تحمیلی ندیدهام و تا دلتان بخواهد جنگ تحلیلی دیدهام
من چمران و همت و باکری و خرازی ندیدهام... اما هنوز هم روز ترور صیاد را یادم هست
من تا دلتان بخواهد تزویر دیدهام و فتنه
تا دلتان بخواهد تهدید دیدهام و تحریم...
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیها کمتر است!
اما...
من انقلابیام...
من در 22 بهمنها قد کشیدهام...
من 23 تیر 78 دیدهام
من 9 دی 88 دیدهام
من مشارکت 40 میلیونی 88 را دیدهام و دهن کجی به قانون را...
من با حساب همانها که سابقه مبارزاتیشان از سن و سال من بیشتر است رأی به بیقانونی دادهام...
من فقط یک بیسوادم که هر سال 22 بهمن قرار نانوشتهای دارم با روح خدا و خلف صالحش...
من انقلابیام... من با «خدا» و «ناخدای با خدای کشتی انقلاب» عهدبستهام نه با «کدخدا»...
من چشمان معصوم علیرضا را به یک مشت دلار نمیفروشم...
من افراطیام!
یک افراطی امام ندیده!
من خاطره از امام ندارم...
من خیلی بیشتر از تعداد سالهای عمرم تهدید شنیدهام که گزینهها روی میز است...
اما شنیدهام از همان امامی که ندیدهام!
«آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»
من ایمان دارم که کلیدهای آسمانها و زمین از آن خداست...
همان خدای ملیک مقتدر...
روز ولنتاین را طبق یک ماجرای تاریخی قدیمی که در اروپا اتفاق افتاده است، "روز عشق" نامگذاری کرده اند. حالا دراینکه آن ماجرا چگونه اتفاق افتاده است و چه شده است و اصلا برای یک ایرانی قابل پذیرش است صحبتی نمی کنیم اما مدتی است که این روز و این ماجرا به عنوان نماد مهرورزی و عشق در جامعه ی ایرانی مطرح شده است. دراین باره چند پرسش خودم را دوست دارم که مطرح کنم :
یک : برای ایرانی جماعت که در فرهنگ ادبی اش تا دلتان بخواهد داستان های زیبای عاشقانه و محبت آمیز هست چگونه قصه ی یک کشیش که برای سربازان روم باستان عقدشان را جاری می کرده است می شود سمبل عشق و علاقه؟!
دو : اصلا کسی فکر کرده است که در همان مکتبی که این کشیش زندگی خود را صرف آن کرده است، ازدواج حرام اعلام شده بود؟!
سه : الزاما برای ابراز محبت و علاقه باید منتظر روزی باشیم که آنرا ولنتاین می نامند؟ و به یادبود جناب ولنتاین کشیش به معشوق خود هدیه می دهند؟!
چهار : کسی حواسش هست که اگر بهانه ای برای ابراز علاقه بهتر از ولنتاین هست سراغش برود؟ در فرهنگ داخلی خودمان و فرهنگ دینی خودمان – که بشدت نزدیک به فرهنگ ملی است – آیا بهانه های خوب و متعدد و منطقی نیست که ولنتاین را بخشی از جامعه ما به عنوان روز عشق پذیرفته است؟
پنج : به نظر شما صرف غربی بودن و نام "ولنتاین" نیست که این مناسبت در فرهنگ ما جا افتاده است؟ یعنی چیزی شبیه کالا های بسته بندی شده ی زیبا و دلفریب غربی؟
هر طوری که بخواهیم به این روز نگاه کنیم می بینم که آن جان و روح و اصالت خاصی که در نژاد ایرانی هست را ندارد، اما انگار پرسش آخری که مطرح کردم یک ذره جدی تر از بقیه است، حالا باز یک عده الان می گویند که شما توهم توطئه دارید و این حرف ها!! اما واقعا اگر دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم می بینم که خانواده در ایران بسیار قدرتمند تر از غرب است.
خانواده نقطه ضعف بزرگ غرب است و در این هیچ شکی نیست، با این حال نسخه های مسمومی که از آن جا برای ما صادر میشود بسیار مسموم است.
شاید لازم باشد در فرهنگ دینی و ملی مان در رابطه با کلید واژه "ابراز علاقه" و "عشق" جستجویی مجدد کنیم، فرهنگی در آن پیامبر مهربانی ها می گوید وقتی یک مرد به همسرش می گوید که "دوستت دارم" این جمله هیچگاه از ذهن زن پاک نخواهد شد... و برای این ابراز علاقه هیچ زمان خاص و هیچ بهانه ای را معین نمی کند... مکتبی که در آن خَلق مهربانانه ترین و عاشقانه ترین لحظات برای عاشق و معشوق یک فریضه است.
همین رفتارهای ساده و همین صمیمیت ها و همین راه و روش است که زندگی ایرانی و اسلامی را شکل می دهد... چیزی که به آن می گویند (( سَبک))
زیر لب زمزمه می کنم: ولنتاین میان جمع ما نامحرم است!
فـــــــــــردا
گزینه های روی میزت را بر سرت خواهیم کوباند ! این روز روز شکستن دستی است که بخواهد ماشه بجکاند این روز , روز کوبیدن گزینه های روی میز با میزشان بر سرشان است این روز , روز رو کردن گزینه های ماست گزینه های جمهوری اسلامی مردمانش است چیزی که کرکس ها نمی فهمند !
فــــــــــــردا
همه خواهیمآمد همه ی بی سوادهای ایران فردا
با شعار مرگ برآمریکا
به خیابانها می آییم. فردا میاییم تا بی سوادی مان را نشان دنیابدهیم! یاد شهید تهرانی مقدم به خیر که میگفت رو سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.
اسرائیل را نابود خواهیم کرد به کوری چشم همه بد بخواهان ایران وحضرت آقا.
فــــردا خواهـــم آمد همــــراه با شهــــدای شهـــرم
آی جناب کد خدا به گوش باش تا ما زنده ایم و نفس میکشیم نمیزاریم حتی خواب ایران بدون هسته ای را ببینید.بگذار آقایان هر چقدر میخوان برای شما لبخند بزنن وروی خوش نشان دهند.
مهم حرف رهبرم هست که گفتن: من به این مذاکرات خوش بین نیستم.!!
یادشهید کوروش بابا پور هم به خیر که گفت:
ما نمی خواهیــم فقط کربــلا و قدس را آزاد کنیــم، بلکه هدف ما این است که کاخ سفیــد را به حسینیــه تبدیـل کنیم....
...همینه حرف بچه بسیجی...
دل نوشت:رهبرم..امــــام می دانـــست که شــما می شوی ناخــدای باخــدای کشـتــی انقــلاب و اِلا با دلـی آرام و قلبــی مطمئــن نمــی رفت.
با خون دلت آقا انقلابمان 35 ساله شد آقاجان ممنون که با تمام توان بعد رفتن امام خمینی (ره)انقلاب را به اینجا رساندید شمع شدین و سوختین و آب شدین، خون دل خوردین و جلوی یه دنیا وایسادین. سرباز کوچکتون تبریک می گه حالا من که سنم از سن انقلاب کمتر است با تمام شرمندگیم اما قول میدم جونم پیش کشتون باشه... تبریک به تمام اهالیه کشوری که از ظلمت نجات یافتند...
دل نوشت:حاج محسن ...دوست دارم..تو باشی ، من باشم و دیگر هیچ ... دنیا هم ارزانی خودشان !
مـن یـک افـراطـی ام ...
بهشتی ، دیالمه ، رجب_بیگی ، وزوایی و ... همه و همه افراطی بودند ، چون که در خط_امام بودند و اسلام آمریکایی را بر ملا کردند ...
همت هم یک افراطی بود چرا که گفت :
زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند، زمان بنیصدر هم برچسب منافق ، الان هم برچسب خشک_مقدس و تحجر ، هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب بارانمان کردند، حالا روزی ده برچسب دشت میکنیم، اما بسیجیان دلسرد نمی شوند! حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!!
در دوران به اصطلاح ، اصلاحات هم به ما می گفتند لباس شخصی ، تندرو ، متحجر و ....
باکی نیست ...
احمدی روشن هم یک افراطی بود ، چون که خط قرمزش ولایت_فقیه بود ...
حال میخواهی به جلیلی رای داده باشی و یا به قالیباف و یا به غرضی ...
مهم اینست که تو جزو 49و نیم درصدی هستی که به شیخ تدبیر رای ندادی ...
پس تو افراطی و بی قانون هستی ، و باید به گوشه رینگ برده شوی ...!!!
آری برادر و خواهر من اینست رسم روزگار ...
هرچقدر بیشتر خون دل بخوری ، بیشتر برچسب می خوری ...
ولی ما را چه باک از برچسب ...
خون دل نوشت: اعتدال تویی که در پرده ایی و الا ما یا افراطیم یا تفریط...
دل نوشت: حاج محسن!هوا خوب وبدش فرقی نداره...به هوای تو نفس میکشم هنوز...
در گیر و دار تعلیق غنی سازی و هیاهوی کسل کننده ی این روزها، رفتن که نه! رسیدن حسین نصرتی به کمال، آرامم کرد. حالا بگذار جماعت ترسو، چوب حراج بر دست رنج مصطفای شهید بزنند. چه باک؟ یوم العیار موعود در پیش روست. بگذار شیخ حقوق دان و اصولگرایان مدعی همچنان در تقابل سیاست زده شان، نهضت جهانی اسلام را فراموش کنند! اما حسین نصرتی ها خوب می دانند که غایت نهایی ما در قدس رقم خواهد خورد. و از همین روست که به شامات و دیگر بلاد کوچیده اند.
خون دل نوشت:از شهرها ژنو برای تو کربلا برای من...! من پایبند به توافقات عاشورایم