چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب» ثبت شده است

خدایا خدایا باز دوباره رسیده ماه قشنگ شعبان

خدایا منکه یه عمر هرکاری میکنم میشه گناه میشه بدی ...یه عمر هرکجا نفسم گفت دنبالش راه افتادم

خدایا یه عمر دارم دل امام زمانم میکشنم ...هرهفته آقا پرونده پراز خطاهامو نگاه میکنه گریه اش میگیره  ...

خدایا  اگه ماه شعبان تموم بشه منا نبخشی چجوری مهمونت بشم تو رمضان ...با چه رویی بیام در خونت ...؟؟

خدایا به حق مولود های این ماهت ببخش منا...خدایا غلط کردم!!بزار پا حساب جوونی ...

به آقا بگو جوون ولی یه عمر هر وقت خواست اسم زهرا رابیاره میگه:"مـــــــادر"به حق حضرت زهرا ببخشش!!

خدایــــــــــــــا اصلا خودت بگو ....دلت میاد این ماه بیاد بنده هات نبخشی ...؟؟

امروز که میلاد اربابم میخوام یه چیزی ازش عیدی بگیرم ...فقط همین یه چیز...

ارباب با همه ی بدیم ولی بزار یه بار دیگه محرمت ببینم یبار دیگه برات گریه کنم ...!!

آی ارباب خوب میدونی که اصلا زندگی میکنیم به عشق روضه ات ...پس عیدی امروزم همین باشه ...

دستم کوتاه نکن از این روضه ها

بزار تا این نفس ازسینه ام میاد بیرون هیچ اسمی جز "حسیـــــن" رو لبام نباشه ...!!

اما با علمدار خیلی کار دارم ...خیلی قولا بهم داده ...خیلی حرفا بهش زدم ...!!

عیدی خیلی چیزا ازش میخوام ...!!

علمدار یادته چه روزای سختی داشتم ؟یادته قسمت دادم ؟یادته چقدر ...

علمدار دلم نشکن ...!!آقاقسمت بدم به اشکای سه ساله ...اونجایی که با آستینش رو میگرفت از کوفیا!!

بعضی وقت ها میشینیم فکرمیکنم ...

خوب که فکر میکنم ...میبینم چه ربط قشنگی دارن

 اون تکه سنگ که بهم هدیه داده شد ...با حاج عباس...با اسم حاج عباس...بامجنون ...

همه چیز دست خودته علمدار ..دست خود خودت ای سردار بی دست حسین ...

خدایا نگو نمیبخشم ...ببخش به حق اون اشکای حاج محسن موقع خوندن مناجات شعبانیه ...

این ماه ماه من ...محسن ....مناجات شعبانیه هست ...پس خداجونالهی العفو

 

***میلاد فرخنده امام حسین علیه السلام و بردار بزرگوارشون آقا ابوالفضل عباس و فرزند عزیزشان آقا زین العابدین تبریک و تهنیت باد ***

 

دل نوشت:حــُر که باشی آقا آخَرِ دَست می خَرَدَت ... حَتی اَگرَ قَلبِ زِینَــبَش را شِکَستِه باشِی .. !

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

**به بهانهء ۲۸ رجب المرجب ، سالروز خروج کاروان سیدالشهدا صلوات الله علیه از شهر مدینه به سمت کربلا**

 

حسین ، قافله ات نیّت سفر دارد

 

تو میروی و خدا از دلت خبر دارد

 

برای بدرقه ام البنین هم آمده است 

 

به جای مادرتان دست بر کمر دارد

 

مسیرتان زیاد است و دخترت کوچک

 

برای دختر تو این سفر خطــــــــر دارد

 

برای قاســـــــم از اینجا زره ببر آقا

 

برای پیکر او سنگ ها شرر دارد

 

میان قافله ات جا که هست ، با زینب

 

بگو که چادر و معجــــــر اضافه بردارد!

 

بیا حسین عوض کن تو ساربانت را

 

گمان کنم که به انگشترت نظر دارد

 

بیا برای خودت هم کفن بخر آقا

 

ثواب دارد عزیزم ، کجا ضرر دارد...

 

...صل الله علیک یا مظلوم یا أباعبدالله...

خون دل نوشت :
در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد ، ابن زیاد هم سینه می زند ! {حاج آقا پناهیان}
  • کنیز حضرت مادر سلام الله

در واژه های شعر تو دیدم  وقار را

حُجب و حیایِ فاطمی این تبار را

 

با تیغ خطبه ، فاتح صفین کوفه ای

مولا سپرده دست شما ذوالفقار را

 

در اوج بیکران خودت مست می کِشی

هفتاد و دو ستاره ی دنباله دار را

 

درس حجاب می دهد این آستین شرم

معنا کنید روسری وصله دار را

 

با واژه های «هیزم» و «مسمار» و «شعله ها»

 آتش زنید مستمع بی قرار را

 

خانم اگر اشاره به طشت طلا کنید

خون گریه می کنیم خزان تا بهار را

 

چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است

دیدی کنار طشت، بساط  قمار را

 

زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا!

از دست داده ام به خدا اختیار را

 

این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته ای

بر روی دست پیرهن شهریار را

 

اکسیر اشک روضه تان مس طلا کند

وقتش رسیده است بسنجی عیار را
 

**وفات حضرت زینب سلام الله بر پیشگاه حضرت بقیه الله وهمه ی دوستداران اهل بیت تسلیت باد**

جای همه خالی خدا سنگ تموم گذاشت توی مهمونی که دعوتم کرده بود ...
ولی بازم خیلی جاها من میشدم اون بنده فراری ...
دم دمای اذان صبح ...فارغ از نمازها دعاها که میشدم ...
تازه دلم میشد فاطمیه ای ...تازه اشک بود که ...
خدایا به حق اشکای بنده های خوبت تو همین اعتکاف حاجت ماهم بده ...
امروز نزدیک غروب خطای آخر دعای ام داوود ...
همش دلم شور میزد میگفتم خدا تموم شد اگه کاری نکرده باشم چی؟!...
همینجور که تسبیح تربتم دستم بود دستم آوردم بالا گفتم خدایا به همه ی عظمتت قسمت دادم
به نام های متبرکت به فرشتگان درگاهت به جبرئیلت به میکائیلت 
به پیامبرانت ...خدایا سوره های عظیمی از قرآنت خوندم ...اگه نبخشیم چی؟!
با خودم گفتم  خداجون: من یه ارباب دارم... خدا مگه میشه اسم حسین بیارم حاجتم ندی !!
با همه ی بدی هام جونمو لباس مشکی هام ...هیچ جای دنیا را باروضه ها عوض نمیکنم ..!!
همین بس که حسیــــــن ارباب منه ...ومن کنیزی میکنم در خونش ...
خدا اگه حالا میتونی نده حاجتمو؟!
گفتم خدا  اگه مادر این ارباب صداش کنم دیگه شک ندارم دست پر از در خونت میرم ...
تو سجده ی آخری ...گفتم خدا حاج شیخ عباس تو مفاتیح نوشته اگر به اندازه ی بال مگسی اشک بریزی حاجت روایی ....
پس خدا تو میدونی ...جانماز خیس از اشک من ...برات کربلایی خاص  ...و اربابم مادرش  ...
 
دل نوشت:
موقع نمازم که می شود، فرشته ی چپ و راست ، عزا می گیرند که چه کنند؛ « إیاک نعبد » را جزء حرفهای خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ..!!!
 
 
  • کنیز حضرت مادر سلام الله